نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

 در قرآن مجيد بيش از ده آيه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
يکي از اين آيات، آيه 59 سوره احزاب است:« يا ايهاالنبي قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلک ادني ان يعرفن فلا يوذين و کان الله غفورا رحيما» (اي پيامبر، به زنان و دخترانت و نيز به زنان مومنين بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذيت قرار نگيرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معناي يک پوشش سراسري است؛ يعني زن بايد همه اندامش پوشيده باشد تا همچون گلي لطيف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آيه 31 نيز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به ميان آمده است.

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 1286
|
امتیاز مطلب : 211
|
تعداد امتیازدهندگان : 67
|
مجموع امتیاز : 67
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
پوشش زن در ادیان الهی


نظر اديان الاهى درباره پوشش زن چيست؟ آيا آنان نيز حجاب را بر زن لازم مى‏دانند؟

پوشش و عفاف از آن جهت كه يك امر فطرى است و براى حيات اجتماعى انسان ضرورت دارد، در اديان و مذاهب الاهى داراى جايگاه خاصى است. تمام اديان آسمانى، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده‏اند و جامعه بشرى را به سوى آن فراخوانده‏اند؛ زيرا حيا و لزوم پوشش به طور طبيعى در نهاد زنان به وديعت نهاده شده و احكام و دستورهاى اديان الاهى هماهنگ و همسو با فطرت انسانى تشريع شده است.
بر اساس اصل لزوم هماهنگى و تناسب آفرينش و قانونگذارى،1 خداوند لباس و پوشاك را در لابلاى نعمت‏هاى بيكرانش به بشر ارزانى داشت2 و اشتياق درونى زنان به »حجاب« را با تشريع قانون پوشش مستحكم ساخت تا گوهرِ هستى »زن« در صدفِ پوشش صيانت گردد و جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهى نجات يابد. بدون ترديد جهان بينى و انسان شناسى هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسى و مهمّى در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد.3 بر اساس جهان‏بينى اديان الاهى كه انسان خليفه خداوند و مركز و محور جهان هستى است و رسالت كسب معرفت و تهذيب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حياتش در جهان آخرت نيز ادامه دارد، بايد جسم زن و چشم مرد پوشيده گردد تا غرايز شهوانى مهار و كنترل شود و استعدادهاى معنوى و عقلانى بشر در پرتو رهيافت‏هاى فطرى و هدايت‏هاى وحيانى شكوفا گردد. گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمى است، ولى بر بينش و اراده انسانى نيز تأثير مى‏گذارد و مى‏تواند به عنوان زمينه‏ساز تعالى يا انحطاط فردى و اجتماعى نقش آفرينى نمايد.
 


:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 532
|
امتیاز مطلب : 192
|
تعداد امتیازدهندگان : 59
|
مجموع امتیاز : 59
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فلسفه حجاب

ترديدى نيست كه حجاب و پوشش زن يكى از احكام ضرورى اسلام به شمار مى‏رود.
قرآن مجيد درباره اين امر مهم مى‏فرمايد:
 «يا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»(1)
«اى پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب‏ها (روسرى‏هاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند. اين كار براى اينكه [از كنيزان و آلودگان‏] شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است و خداوند همواره غفور و رحيم است».
 


:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 596
|
امتیاز مطلب : 172
|
تعداد امتیازدهندگان : 51
|
مجموع امتیاز : 51
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

1) رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:«زنان در خانه به جايي که بر کوچه و بازار اشراف داشته باشند نروند، چرا که نگاه مردان به آنها خيره مي‌شود. به آنان سوره نور را بياموزيد چون در اين سوره از تحريم و عقوبت زنا و نيز از اجتناب نگاه به نامحرم سخن به ميان آمده است.»

2) اميرالمومنين عليه السلام در وصيت خود به امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود:«با پوشش و حجابي که براي همسرانت قرار مي‌دهي، چشم آنان را از هوس و حرام بازمي‌داري، چرا که حجاب براي آنها ثبات بيشتري به ارمغان مي آورد. از خروج بي‌حساب و بي‌رويه زنان جلوگيري کن، زيرا مفاسدي دارد؛ و اگر مي‌تواني، کاري کن که همسرانت غير از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند...»

3) ام سلمه مي گويد:
روزي من و ميمونه خدمت رسول خدا بوديم که ابن مکتوم نابينا آمد. پيامبر به ما دو نفر فرمود چادر به سر کنيم و خود را بپوشانيم. ما گفتيم:«يا رسول الله، ابن مکتوم که نابيناست و ما را نمي‌بيند.»
پيامبر فرمود:«آيا شما هم کوريد و او را نمي بينيد؟!»

4) امام رضا عليه السلام در نامه‌اي به يکي از ياران خود نوشت:«نگاه به موي زنان حرام است، چون موجب تحريک و فساد است.»



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 583
|
امتیاز مطلب : 189
|
تعداد امتیازدهندگان : 58
|
مجموع امتیاز : 58
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

منافع حجاب

 

سلام می کنم خدمت همه دوستان راستش خیلی فکر کردم تا ببینم چی می تونم بنویسم تا منفعتهای حجاب رو برای یه دختر خانم بیان کنم تا اینکه دست به کار شدم و ایشالا که تونسته باشم مفهوم از منافع رو به سمع و نظر شما رسونده باشم.

 

پوشش يا حجاب، به صورتى كه زيبائيها و زينت زن را بپوشاند و او را از چشم چرانى مردم هرزه و بى تربيت، و آلودگان به شهوت حيوانى، و حالات شيطانى حفظ كند دستورى قرآنى، و قانونى الهى، و تكليفى انسانى، و برنامه اى اخلاقى است.

حجاب و پوشش اسلامى كه بهترين نوع آن چادر است، چادرى كه يادگار منبع عصمت و عفتى چون فاطمه زهرا (عليها السلام) است، هيچ مانعى در راه دانش طلبى و رشد و كمال زن ايجاد نمى كند، بلكه او را از بسيارى از خطرات، و دامهائى كه حيوان صفتان در راه زيبارويان، و دختران و زنان جوان قرار داده اند حفظ مى كند، و پاكدامنى و سلامت و عفت و حياى او را براى شوهرش يا اگر ازدواج نكرده، براى مرد آينده اش محفوظ مى گذارد.

گوهر گرانبها و زيبا و پرقيمتى چون زن وقتى در صندوق الهى حجاب قرار داشته باشد، از دستبرد دزدان، و غارتگران، و آلودگان به لجن معصيت و گناه در امان خواهد بود.

زيبارويان جوان، وقتى ديده نشوند، و چهره پاك و معصوم آنان در معرض ديدگان مردم قرار نگيرد، شعله هوسها و هواها، و آتش اميال و غرائز به سركشى و سوزاندن پاكى يك ملت، و خراب كردن بناى معنويت يك مملكت برنمى خيزد.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 590
|
امتیاز مطلب : 148
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحيم

زن در نگاه عارفان

 

 

در این مطلب برخى از آنچه در كتاب اهل معرفت آمده نقل مى‏شود تا محصول شهود عارفان  نامدار روشن گردد.

قیصرى در شرح فص محمدى از فصوص محى‏الدین چنین مى‏گوید: «اعلم ان المراة باعتبار الحقیقة عین الرجل وباعتبار التعین یتمیز كل منهما عن الاخر..». (1)  

یعنى از نظر حقیقت‏بین زن ومرد امتیازى نیست وحقیقت زن عین حقیقت مرد است، فقط از جهت تعین وتشخص از یكدیگر ممتازند وچون اصل هر دو یكى است واز نظر حقیقت‏بین آنها تمایزى نیست، همه مقام‏هایى كه براى مرد متصور است نیل به آنها مقدور زن نیز مى‏باشد، چنانكه شیخ اكبر فرموده است: «ان هذه المقامات لیست مخصوصة بالرجال، فقد تكون للنساء ایضا لكن لما كانت الغلبة للرجال تذكر باسم الرجال‏». (2)

امروز غلبه مردان بر زنان در نیل به مقام‏هاى معنوى مورد پذیرش است ولى باید دید آیا این غلبه مربوط به استعداد ذاتى مرد وبى‏استعدادى گوهر زن است ویا در اثر تربیت محیط وخانواده، وسنت وعادت و... است. البته برخى از مردهاى نژادهاى مختلف نیز نه تنها از مردان دیگر كم استعدادترند بلكه از بعضى از زنان نیز نازل‏تر خواهند بود.

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 550
|
امتیاز مطلب : 170
|
تعداد امتیازدهندگان : 58
|
مجموع امتیاز : 58
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحيم

دختر جوان و پوشش

اسلام تنها دینی است که اهمییت و احترام زیادی به بانوان میگذارد من هم میخواهم به چند نکته اشاره کنم.

دخـتـران جـوان اگـر بـه سعادت خویش علاقه مند باشند باید از خودآرایی و خودنمایی در برابر مردان نامحرم خودداری کنند.

به تجربه , دیده شده که دختران ناآگاه و ضعیف النفس بیشتر به خودآرایی و خودنمایی می پردازند و سعی دارند که ظاهری دلفریب از خود نشان دهند و از توجه به شخصیت واقعی و باطنی خود و کمالات روحی غفلت ورزند.

غفلت از یاد خدا و ورود به گناه کم کم زمینه را برای انحطاط و ابتذال آنها فراهم می سازد.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 492
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

یک سوال و جواب!!...

سؤال:اگر از دلايل پوشش زنان درجامعه اسلامي اين باشد كه عدم پوشش زنان باعث تحريك جنس مذكرشده واين تحريك باعث سلب مصونيت فردي وخانوادگي و اجتماعي زن در جامعه مي شود ما مي توانيم مانند جوامع غربي با اشاعه بي حجابي و عريان گري اين حساسيت و تحريك پذيري را از مردان گرفته و بدون اينكه زن را به حجاب وادار كنيم اين مصونيت را براي او ايجاد كنيم . بدين معنا كه بدن زن ديگر باعث تحريك مردان نشده و عريان بودن زنان براي مردان امري عادي خواهد شد.



:: موضوعات مرتبط: سوال و جواب , ,
:: برچسب‌ها: یک سوال و جواب!! , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 590
|
امتیاز مطلب : 161
|
تعداد امتیازدهندگان : 51
|
مجموع امتیاز : 51
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

بسم الله الرحمن الرحیم

كيفيت پوشش اسلامى يا حد حجاب

هر دخترى از ابتداى بلوغ هنگاميكه در معرض ديد نامحرم قرار گيرد لازم است تمام موها و بدنش را بپوشاند بجز دو مورد: يكى دستها تا مچ ، ديگرى صورت به اندازه ايكه در وضو شستن آن لازم است بشرط آنكه :
الف) اين دو عضو داراى زينت نباشند. ب) وكسى به آنها به قصد لذّت و هوس نگاه نكند. بنابر اين اگر كسى به قصد لذّت بردن به آنها نگاه كرد حرام است ، يا صورت و دستها داراى زينت و آرايش بود مى بايست صورت و دستها را هم بپوشاند.

براى روشن شدن بيشتر به سؤ ال و جوابهاى ذيل كه از امام (قدس اللّه ) مى باشد دقت فرمائيد:


 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: برچسب‌ها: كيفيت پوشش اسلامى يا حد حجاب ,
:: بازدید از این مطلب : 517
|
امتیاز مطلب : 169
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53
تاریخ انتشار : 12 دی 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

مفهوم عفاف

عفاف نیز واژه ای عربی است که با فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است. عفاف را به معنای خود نگهداری و باز داشتن نفس انسانی از محرمات و خواهش های شهوانی، دانسته اند. راغب در مفردات می گوید

«العفة حصول حاله للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوة والمتعفف المتعاطی لذالک بضرب من الممارسه والقهر» (راغب اصفهانی، ماده عفّ)

«عفّت حالت نفسانی است که مانع تسلّط شهوت بر انسان می گردد و انسان عفیف کسی است که با تمرین وتلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد.»

ابن منظور در لسان العرب می گوید

«العفة الکف عما لایحل کف عن المحارم والاطماع الدنیة وعف ای کف.» (ابن منظور، ماده عفّ)

«عفّت خود نگهداری از غیر حلال، کار های حرام و طمع های پست است، عفت پیشگی یعنی خود نگهداری.»

در قاموس قرآن آمده است

«عفّت به معنای مناعت است در شرح آن گفته اند حالت نفسانی است که از غلبة شهوت باز دارد. پس باید عفیف به معنای خود نگهدار و با مناعت باشد.»(قرشی، 518)

 
عفاف در اصطلاح

عفاف اصطلاحی اخلاقی است. عالمان اخلاق، عفاف را در شمار مهمترین فضایل اخلاقی جای داده اند و فیلسوفان درحکمت عملی به آن پرداخته اند. ملا صدرا در «اسفار» عفاف را چنین تعریف می کند

«هی الخلق الذی یصدر عنه الافعال المتوسط بین الفجور والخمود.»(شیرازی،238)

«عفاف، منشی است که منشأ صدور کارهای معتدل می شود نه پرده دری می کند و نه گرفتار خمودی می شود.»

خواجه نصیر الدین طوسی در تعریف آن می نویسد

«عفاف آن است که نیروی شهوت مطیع عقل باشد تا تصرف او به اقتضای رأی او بود و اثر خیریت در او ظاهر شود و از تعبد هوای نفس و استخدام لذات فارغ » (طوسی،74 به نقل از سجادی، 3296)

علامه سید محمد حسین طباطبایی، عفاف را از اصول سه گانه فضیلت های اخلاقی می داند که صبر، حیا، ایثار، سخاوت، و... برشاخه آن می روید. او پس از آن که قوای شهوانی، غضبی و فکری را منشأ و خاستگاه تمامی اخلاق انسانی بر می شمرد، می گوید

« حد اعتدال در قوة شهوانی«عفاف» وافراط و تفریط در آن«شره» و «خمود» نامیده می شود» (طباطبایی،1137)

بر اساس آن چه گفته شد، عفاف معنایی فراخ تر از پاکدامنی و پالودگی از فحشاء و زنا دارد. قرآن کریم و نصوص روای نیز، عفاف را در معنای وسیع تر از عفاف و پاکی جنسی بکار برده و آن را به معنای در پیش گرفتن رو یه اعتدال، خود نگهداری، تسلط بر خویشتن، صبوری و ایستادگی در برابرکام جویی ناروا می داند که در حوزه تمایلات جسمی وجنسی می گنجد، و نفس انسانی خواهان برآورده شدن بی قید و حصر آن نیازهاست.

در شمار شواهد قرآنی که بیان گر این معناست، می توان به نمونه های زیراشاره کرد

1- در سورة مبارکة « نور» پس از ان که خداوند مسلمانان را ترغیب به ازدواج وهمسر گزینی می کندو به مؤمنان دستور می دهد زنان ومردان بی همسر را ،همسر دهند، می فرماید

«وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(نور33)

«وکسانی که زمینه ای برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنندتا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند.»

چنان که دراین آیه عفاف به معنای خویشتن داری از گناه وشکیبایی در برابر کمبودهای زندگی ونیازهای جنسی آمده است.

2- در سورة مبارکة بقره، گروهی از نیاز مندان و فقیران، به عفاف و خویشتن داری توصیف و ستایش شده اند. آنان کسانی هستند که ازیک سوی توان و نیروی برای کار و کسب معاش ندارند و از سوی دیگر، در عین نیازمندی و تهی دستی، از گدایی و اظهار نیاز پرهیز می کنند، چندان که اگر کسی از نزدیک به حال ایشان آگاهی نداشته باشد، آنان را بی نیاز می انگارند.

«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا...»(بقره273)

« (انفاق شما،مخصوصاًباید) برای نیازمندانی باشد که در تنگنا قرارگرفته اند، نمی توانند مسافرتی کنند(و سرمایه ای به دست آورند) و از شدت خویشتن داری، افراد نا آگاه، آنان را بی نیاز می پندارند اما آن ها را ازچهره هایشان می شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی خواهند »

در این آیه واژة عفاف در معنایی فراتر از عفاف جنسی به کار رفته است، که عبارت است از عفاف معیشتی و اقتصادی.
 
عفاف و اعتدال

چنانکه گفته آمد، عفاف صفتی نفسانی و ارادی است که باعث می شود انسان به تمایلات و نیازهای جسمی وجنسی خود، پاسخی عقل پسند عرف پذیر واخلاقی بدهد وهرگاه از تأمین نیازهای خود به شکل یادشده ناتوان ماند، خویشتن دار و شکیبا باشد ونفس خویش را از دست زدن به روشهای ناپسند وغیر منطقی و نامعقول باز دارد.

اگر در این معنا دقت شود، حقیقت عفاف، امری ارادی، عقلانی و منطقی خواهد بود که با سازمان وجود و طبیعت و سرشت انسانی سازگاری دارد. و این حقیقت در بستر اندیشه و رفتار متعادل تحقق می پذیرد.

به تعبیر دیگر عفاف در دو زمینه تحقق نمی یابد

1-      درجایی که فرد گرفتار افراط در پاسخگویی به نیازهای جسمی و جنسی خود شده باشد و هر راه و روش و منشی را برای خود مجاز شمارد که نهایتاً به بی آبرویی و بی شخصیتی وی منتهی می شود.

2-   در زمینه ای که فرد گرفتار تفریط شده باشد، یعنی براساس یک باور و پندار و یا انگیزه ای واهی وغیر منطقی و یا به دلیل بیماری وضعف قوای جسمی وجنسی، از هرگونه پاسخگویی به نیازهای خود اجتناب کند و قوای خویش را باطل و معطّل نگاه دارد. به این گونه رفتار هم عفاف نمی گویند.
 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50
تاریخ انتشار : سه شنبه 10 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
چند صباحی است كه مسئله بهسازی عفاف جامعه مورد توجه مردم و مسئولان قرار گرفته است، این مسئله در نفس خود امری پسندیده و مبارك است اما بیم آن داریم كه این مسئله نیز مانند بسیاری از معضلات اجتماعی پس از چندی هیاهو و موافقت و مخالفت كم كم فراموش شود و باز روز از نو و روزی از نو، متاسفانه این نوع برخورد با معضلات اجتماعی یكی از بلیه‌های جامعه ماست.
به هر تقدیر ما می‌كوشیم در این نوشتار مختصر بنا به تاملات خویش راهكارهایی را برای بهبود وضعیت عفاف در جامعه به پیش نهیم. اینك با هم مطلب را از نظر می‌گذرانیم.
1) مفاهیم فرهنگی برای نهادینه شدن و جا گرفتن در دل و جان مردم احتیاج به تكرار و تلقین دارد در واقع مفاهیم فرهنگی برای آنكه در كنه روح انسانی رسوب كند و بنشیند راهی جز این ندارد به همین منظور پیشنهاد می‌شود كه شورای انقلاب فرهنگی یا مجلس شورای اسلامی طرحی را تصویب نماید كه براساس آن در تمامی شهرهای بالای 250 هزار نفر یك میدان شهر به نام میدان عفاف و یك خیابان شهر به نام خیابان حجاب نام گذاری شود همچنین در شهرهای زیر 250هزار نفر نیز یك خیابان به نام نجابت یا عفاف نام گذاری شود البته این نامگذاری میادین و خیابان‌ها باید همراه تعبیه طرح‌های نمادین معماری و هنری برای انتقال فرهنگ عفاف باشد.
2) چه خوب است كه هر ساله در روز تولد حضرت زهرا(س) جشنواره سینمایی و هنری عفاف برگزار شود كه طی آن از كسانی كه فیلم كوتاه یا مستند یا سینمایی و یا دیگر آثار هنری از قبیل نقاشی، مجسمه سازی، شعر و... درخصوص عفاف آفریده اند با جوایز ارزنده‌ای تقدیر شود البته بهتر است این جشنواره به صورت دایمی و سالانه برگزار شود تا به نهادینه كردن حجاب در جامعه كمك نماید. 
3) همچنین از علمای بزرگ خواسته شود تا كتاب هایی راجع به عفاف و مسایل اجتماعی زنان بنگارند زیرا آنچه به نظر می‌آید دراین خصوص كمی كم كاری وجود دارد و تقریبا از هركتابی قابل اعتنا درخصوص حجاب و عفاف یا مسایل اجتماعی زنان و جایگاه آنان در جامعه قرآنی، نه مسایل و جایگاه فردی، جز كتاب مساله حجاب استاد مطهری و نیز كتاب نظام حقوق زن در اسلام ایشان كتاب‌های جدی و جدیدی وجود ندارد. البته شاید گفته شود كه آقای مطهری حرف آخر را در این موارد زده است اما باید توجه داشت كه نفس تكرار یك سخن با بیان‌ها و تقریرهای مختلف خود موجب جانشین شدن آن مفاهیم در جان افراد می‌شود.
4) پیشنهاد می‌شود كار شایسته‌ای كه بانك ملی دراختصاص شعبه‌ای ویژه بانوان توسط دیگر بانكها الگوگیری شود و این كار در خصوص بیمارستان‌ها و دانشگاه‌ها نیز به صورت جدی دنبال شود و در این راه از سخنانی نظیر این كار تفكیك جنسیتی است و سخنان بی پایه‌ای از این دست نهراسند زیرا اساس خود اسلام نیز وقتی حجاب را وضع می‌كند خواهان تفكیك جنسیتی است این تفكیك جنسیتی این حسن را دارد كه از تبدیل و تشبه زن و مرد به یكدیگر جلوگیری به عمل می‌آورد و آنها را همچنان شیدای هم می‌سازد مشاهده می‌نماییم در كشورهایی كه طرح تفكیك جنسیتی را اجرا ننموده‌اند دیگر زن و مرد از فرط تكرار جذابیت خود را برای هم از دست داده‌اند و افراد به هم جنس بازی یا ارتباط جنسی با حیوانات روی آورده‌اند. بنابراین اگر طرح تفكیك جنسیتی یا محرم سازی و ایمن و ایمانی سازی محیط‌های مختلف اجرا نشود ما نیز باید منتظر عواقبی شبیه آنچه در غرب از اضمحلال خانواده، هم جنس گرایی و از این دست امور باشیم.
5) همچنین جایزه‌ای بین المللی تحت عنوان جایزه جهانی فاطمه الزهرا تاسیس شود كه در آن به طور سالانه به بانوانی كه ضمن حفظ حجاب و عفاف خود به موفقیت هایی نیز دست یافتند این جایزه اعطا شود. این بانوان می‌توانند از همه كشورهای اسلامی و غیراسلامی باشند و حتی می‌توان این جایزه را به بانوان غیرمسلمان كه عفیف و پاكدامن هستند و از نظر علمی و فرهنگی نیز برجسته هستند اعطا كرد، این كار می‌تواند اثرات زیادی در سطح جهان داشته باشد.
6) چادر به عنوان حجاب برتر زن ایرانی در فهرست آثار معنوی جهان ثبت شود و برنامه‌های تبلیغاتی گسترده ای با استفاده از ظرفیت رسانه‌های بین المللی ایرانی و نیز جهان اسلام روی آن صورت بگیرد.
7) فرهنگ عفاف با قدرت بیشتری از سنین كودكی به كودكان آموخته شود كه یكی از آن راهكارها می‌تواند حذف كردن عروسك باربی به عنوان مظهر بی عفتی و توجه به عروسك سارا به عنوان مظهر پاكدامنی باشد كه در این راه باید كانون پرورش فكری كودكان و صدا و سیما و آموزش و پرورش و مهدهای كودك بیشتر همكاری نمایند كاری كه تاكنون نكرده‌اند و همین امر موجب آن شده است كه به قول یكی از محققان سارا از باربی شكست بخورد.  
8) در دانشگاه كه متاسفانه درس‌های عمومی متعددی بدون هیچ نفعی ارائه می‌شود یك درس نیز با عنوان «آشنایی با نظام خانواده و همسرداری در اسلام» یا عناوینی شبیه این ارائه شود كه ضمن كالبد شكافی مساله حجاب و عفاف مسایل كاربردی مهم دیگری مثل مهارتهای زندگی مشترك و آفت‌های آن را نیز به دانشجویان آموزش دهد تا حداقل كمی از آمار طلاق كاسته شود، البته طرح كاهش دوره كارشناسی از چهار سال به سه سال نیز می‌تواند در كاهش آسیب‌های دوران دانشگاه بكاهد.
9) نهادهای فلسفی و جامعه شناسی در كشور كنگره‌ای را با عنوان «فلسفه زن بودن» و «فلسفه عفاف» برگزار نمایند و عواقب تهی شدن جامعه از عفت را برای افكار خاص و عام تبیین نمایند و راهكارهای اجتماعی برای نهادینه ساختن عفت را بررسی نمایند كه البته می‌توان برای این كار و كارهای دیگری از این دست فرهنگستانی با عنوان جامعه سازی و آینده پژوهشی نیز در كشور تاسیس كرد كه مسئولان ارشد كشور را برای جامعه سازی یاری دهد.
10) اكنون كه طرح عفاف با اندیشه ریاست جمهوری برای افزایش جمعیت مقارن شده است بهتر است كه بر میزان مرخصی زایمان بانوان در همه نهادهای دولتی و غیردولتی از طریق قانون كار افزوده شود و نیز ساعات بیشتری به بانوان مررخصی استحقاقی برای شیردهی به نوزادان و حضور در كانون خانواده داده شود و نیز بسیار پسندیده است كه طرح پرداخت حقوق ماهیانه به زنان خانواده دار، نه صرف خانه دار، و نیز بیمه درمانی و از كار افتادگی آنان نیز اجرایی شود.
در پایان تذكر مجدد این مطلب ضروری است كه همانطور كه در ابتدای بحث بیان شد آنچه موجب نهادینه شدن و درونی شدن یك فرهنگ و یك ارزش می‌شود تكرار توام با استمرار آن است بنا به قول امیرالمومنین علی علیه السلام: قلیل تدوم علیه ارجی من كثیر ممول منه كار اندكی كه ادامه یابد از كار بسیاری كه از آن به ستوه آیی امیدواركننده تر است. بنابراین جا دارد طرح حجاب و عفاف، به ویژه طرحی كه مورد تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز می‌باشد، به صورت مستمر و گام به گام برای همیشه ادامه یابد و از جوسازی‌ها و بیهوده گویی‌ها هراسی به دل راه داده نشود. 


:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 171
|
تعداد امتیازدهندگان : 55
|
مجموع امتیاز : 55
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

در حقیقت اسلام زن را در سایه حجاب به عرصه میآورد تا معلم عاطفه، رقت، لطف، تربیت و محبت و مانند آن باشد ولی دنیای غرب عفاف را از زن میرباید تا او به شکل لعبه به بازار بیاید و غریزه را تامین کند و شخصیت او را نابود سازد و چنین زنی دیگر معلم عاطفه نیست.

بنابر گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملتها، و آیینهای جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است، هر چند در طول تاریخ، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه بطور کامل از بین نرفته است. دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاریخ و عصر حجر نسبت میدهند.

نویسنده کتاب« زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب مینویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش بدست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط میشود. از همین دو عقیده عدهای که میگویند مذهب موجد حجاب میباشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است.

در واقع یکی از دلایل اساسی فراگیری حجاب در تمام ادیان و مذاهب و حتی اقوام بدوی، فطری بودن عفاف و پوشش است. داستان آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات میکند.

در تورات میخوانیم: چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نماست پس، از میوهاش گرفته بخورد و به شوهر خود داد و او خورد آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند عریاناند، پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویش ساختند…» بعد ادامه میدهد: آدم ، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است و خداوند رختهایی برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید.» (تورات سفر پیدایش، باب ۳)

شناخت شخصیت و انسانیت زن تنها در سایه حجاب متبلور میشود، این عفت و پوشش است که زن را مقامی والا مینهد. در واقع حجاب بر خلاف نظر فمنیستها نوعی تحمیل به زن نیست بلکه زن برای استحکام شخصیت خود شدیدا به آن محتاج است.

زیبایی برای زن سرمایه است، اما باید بجا مصرف شود و زکات جمال زن حفظ عفاف و حجاب است.

زن نیمی از پیکره یک جامعه را تشکیل میدهد و میتواند در ابعاد مختلف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی نقش آفرین باشد. اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت جواز حضور او را در اجتماع را صادر کرده است. و با احکام و دستورات خردمندانه در چگونگی منش و اخلاق اجتماعی زن جلوی گسترش فساد و ناهنجاریهای ناشی از اختلاط زن و مرد را گرفته است.

پس حجاب عامل آزادی و امنیت زن در جامعه است نه اسارت او؛ دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی بیش از هر کس دیگری اهمیت حجاب را بعنوان سلاح زنان مسلمان دریافتهاند و بهمین منظور اولین اقدامی که در راستای جنگ فرهنگی سعی در انجام آن دارند از بین بردن این پوشش و عفاف زنان است چون به روشنی میدانند که اگر این گوهر ارزشمند از زنان گرفته شود، منشاء فسادها و ناهنجاریهای عظیمی در جامعه اسلامی خواهد شد. لذا دنیای غرب با دادن شعارهایی در تساوی حقوق آزادی و حضور زن در اجتماع و نیز ترویج فرهنگ مدگرایی تلاش در منحرف ساختن جوامع انسانی بویژه جوامع اسلامی داشتند و دارد تا از این رهگذر به اهداف پلید خود که غارت منابع ملی و استیلای سیاسی و نفوذ فرهنگی است دست یابند.

اسلام، زنان را به حجاب دعوت میکند و از سوی دیگر از عاطفه زن بعنوان یک محور تربیتی و مکمل استفاده میکند. در حقیقت اسلام زن را در سایه حجاب به عرصه میآورد تا معلم عاطفه، رقت، لطف، تربیت و محبت و مانند آن باشد ولی دنیای غرب عفاف را از زن میرباید تا او به شکل لعبه به بازار بیاید و غریزه را تامین کند و شخصیت او را نابود سازد و چنین زنی دیگر معلم عاطفه نیست.

از این رو اسلام اصرار دارد زن به جامعه بیاید منتهی با حجاب، تا درس عفت و تربیت و محبت دهد نه آموزش غریزه و شهوت.

متاسفانه انسان شناسی غرب از جهان بینی آنها منشا میگیرد و چون جهان بینی آنها مادی است، لذا در انسان شناسی هم سهمی از ماورای طبیعت ندارند و انسان را در قلمرو طبیعت و ماده محصور میکنند و صرفا تن شناس اند نه انسان شناس. بنابراین کسی که به انسان شناسی از منظر جهان شناسی مادی مینگرد هرگز در جهان سیر عمودی و صعودی نخواهد داشت و متاسفانه همواره سیر افقی دارد.

آنچه قابل ملاحظه است، اینست که غرب با ادعا، و شعارهایی که پیرامون آزادی زنان در جوامع خود دارد، چرا دیده میشود که تعداد زیادی از زنان غربی روز به روز به اسلام گرایش پیدا میکنند؟ اگر این بانوان احساس آزادی کامل میکردند که ضرورتی نداشت اسلام بیاورند و خود را محصور به حجاب کنند. پس بدون شک آنان بجهت فقدان آزادی واقعیت در جوامع شان است که به حجاب اسلامی روی آوردهاند.

در اسلام خواهی در غرب پیش از آنکه یک جریان اجتماعی باشد، یک خواهش و نیاز عمومی است.

یک عطش عمیق به عمق چند قرن و خلاء معنویت در حوزههای عمومی جامعه مانند محیط کار، حکومت، دانشگاه مدارس، رسانهها و حتی خانواده اساسی ترین عامل این عطش عمومی است.

و اینست که مشاهده میشود جوانان غربی در اوج فناوری و پیشرفت دچار سردرگمی و بحران هویت میشوند.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 392
|
امتیاز مطلب : 153
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

ما ، می دانیم که شما گوهر عفت و شخصیت خود را ارزان نمی فروشید و نمی خواهید ما جوانان را به عمل های ناشایست وادار کنید ! ولی نتیجه این بی پردگیهای افراطی چیست ؟! هیچ فکر کرده اید که وقتی اندام نازک و دلفریب شما مقابل چشمان برهنه ما ظاهر می شود ، چگونه اعصاب ما را به هم می ریزد ؟ چگونه قلب و فکر ما را از کار می اندازد ؟ چگونه از درس و کار و خدمتمان باز می دارد ؟ و نابودمان میکند ؟ آیا قبول ندارید مردی که شما را با این همه لطافت و ظرافت خاص ، غرق در آرایش می بیند ، .......  



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 637
|
امتیاز مطلب : 159
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

به روايت سفرنامه‏نويسان فرنگى

مقدمه

 

زن ايرانى از گذشته‏هاى دور، حجاب و عفاف خود را به‏طور كامل رعايت مى‏كرده است و حتى از ساير كشورهاى مشرق‏زمين نيز بيشتر اهتمام مى‏ورزيده است. اين مسئله، نه‏تنها در كتاب‏ها، نقاشى‏ها، و عكس‏هاى گذشته ايرانيان آمده است، بلكه جهانگردان و ساير افراد فرنگى نيز آن را با دقت و جزئيات فراوانى در سفرنامه‏هاى خود بيان كرده‏اند كه البته آنچنان كه از نوشته‏هايشان برمى‏آيد - و گاهى آن را به صراحت بيان كرده‏اند - اين است كه آنان از اين وضعيت، ناراضى بوده‏اند و از اين‏كه نمى‏توانستند همان برخوردى را كه با زنان غربى داشته‏اند با زنان ايرانى نيز داشته باشند، متأسف بوده‏اند و گاهى براى ارضاى كنجاوى شيطنت‏آميز خود به ترفندهايى نيز دست زده‏اند.
نكته ديگرى نيز كه مى‏توان از برخى نوشته‏هاى آنان دريافت كرد اين است كه اوّلين گام‏هايى كه در ايران، در جهت بى‏حجابى برداشته شده است، توسط درباريان و خانواده‏هاى آنان بوده است، كه يكى از علل اصلى آن هم به سبب مسافرتِ درباريان به فرنگ و معاشرت با فرنگيان بوده است؛ اما همچنان كه مى‏بينيم، زن مسلمان ايرانى با تمام تلاشى كه در راستاى كشف حجاب و تبليغات منفى‏اى كه درباره حجاب صورت گرفته است، هنوز هم شأن و منزلت خود را حفظ كرده است.
«اولئاريوس» كه در زمان شاه صفى صفوى از ايران ديدار كرده است، درباره حجاب و عفاف زنان ايرانى در خاطراتش آورده است:
زنان، موقعى كه از خانه خارج مى‏شوند، چهره خود را نشان مردان نمى‏دهند. بلكه چادر سفيدى روى سر مى‏اندازند كه تمام بدن آنها را تا مچ پا مى‏پوشاند و فقط در جلوى صورت، شكاف كوچكى دارد كه از آن شكاف، به زحمت جلوى خود را مى‏توانند ببينند. و چه‏بسا چهره‏هاى زيبايى كه با لباس‏هاى محقّرانه و چهره‏هاى زشتى كه با لباس‏هاى مجلّل و فريبنده، زير اين چادرها مخفى‏اند و انسان نمى‏تواند بفهمد در پس اين چادر، چه قيافه‏اى نهفته است.
 

سفرنامه آدام اولئاريوس، ص 644

«تاورنيه» در سفرنامه‏اش مى‏نويسد:
زنان، خود را در ايران به احدى غير از شوهر خود نشان نمى‏دهند. وقتى به حمّام عمومى مى‏روند، در چادرى سرتاپاى خود را مستور مى‏نمايند كه فقط در محاذات چشم، دو سوراخ دارد كه پيش پاى خود را بتوانند ببينند. و اين كار (يعنى به حمام عمومى رفتن)، مخصوص فقرا و طبقه سوم است كه استطاعت داشتن حمام مخصوص در خانه را نداشته باشند... .
... همين‏كه دخترى شوهر كرد، معاشرين او منحصر به زن‏ها يا خواجه‏سرايان مى‏شود و زن معقول و نجيب و محترم، كسى است كه بيشتر مستوره و محفوظ باشد.
 

سفرنامه اوليويه، ص 85

«دروويل» درباره نوع پوشش زنان در زمان فتحعلى‏شاه قاجار مى‏نويسد:
زنان ايرانى در زير چادر، مهارت عجيبى براى شناساندن خود و شناختن همديگر دارند. شگفت آن‏كه وقتى از كنار هم مى‏گذرند، يقين دارند كه در شناختن طرف اشتباه نكرده‏اند؛ اما چه بسا مردانى كه از كنار زنان خويش مى‏گذرند، بى‏آن‏كه آنها را بشناسند.
 

سفرنامه دروويل، ص 81

«اوژن فلاندن» كه در زمان محمدشاه قاجار به ايران سفر كرده است، در اين باره آورده:
زنان ايرانى از منزل، كم خارج مى‏شوند. در كوچه‏ها هم با چادرى كه سرتاپايشان را مستور مى‏كند، مى‏آيند و غير ممكن است كسى صورت آنها را ببيند. به روى سر، پارچه سفيدى مى‏اندازند كه در مقابل چشمان، چندين شبكه دارد و با آن است كه جلوى خود را مى‏بينند. و غير ممكن است بگذارند چشم نامحرمى به صورتشان افتد. ساق پا را در شلوارى گشاد، يا چاقچور مى‏نمايند، كفششان يك نوع پاپوش زرد يا سبزى است كه نوكش برگشته و پاشنه‏اش باريك است.
گاهى در كوچه كه مردى نگذرد، روبند را به جهت استنشاق هوا پس مى‏اندازند؛ امّا همين‏كه مردى، حتى شوهرشان ظاهر شود، دوباره روبند را به روى صورت مى‏اندازند. يك روز كه از كنار زنى 

مى‏گذشتم و نتوانست به فوريت، روبندش را بزند، شنيدم از اين گناهى كه مرتكب شده، خودش را سرزنش مى‏كند.
عموم چادرها يك رنگ و به سياق اروپايى‏ها يك جور مى‏آيد. كم مى‏توان امتيازى بينشان قائل شد؛ اما خود ايرانيان اظهار مى‏دارند براى ما خيلى آسان است كه زنان خود را بشناسيم.
 

سفرنامه اوژن فلاندن، ص 67 و 68

دكتر «ويلز» مى‏نويسد:
نانجيبى و بى‏شرمى و بى‏اعتنايى به عفّت و وقار، از نظر زنان ايرانى، عملى مذموم و رفتارى ناشايسته است... تا آن‏جا كه در راه رفتن، صحبت و نگاه هم ملاحظه عفّت و نجابت خودش را دارد و هرگز حاضر به تنزّل كردن از مقام قابل احترام خود نمى‏گردد.
 

سفرنامه دكتر ويلز، ص 367 و 368

«يوشيدا ماساهارو» سفير ژاپن در دربار ناصرالدين شاه، در اين باره مى‏نويسد:
زن‏ها چادرى به سر مى‏كردند كه از سر تا به پايشان را مى‏پوشاند و فقط چشم‏ها از پشت روبند تورى‏اى كه زير چادر به صورت انداخته بودند، پنجره‏اى به بيرون داشت...
در خيابان كه به زن‏هاى ايرانى مى‏رسيديم، آنها چشم از ما برمى‏گرداندند و رويشان را سخت مى‏گرفتند. در چند ماهى كه ما اين‏جا بوديم، هرگز زنى رويش را به ما ننمود و نتوانستيم صورت زن‏ها را بى‏حجاب و چادر ببينيم. در اين وضع، زشت يا زيبا و جوان يا پير بودن زن‏ها را از روى رنگ و حالت دست‏هايشان كه شاداب يا چروكيده است، قياس و ارزيابى مى‏كرديم.
 

سفرنامه يوشيدا ماساهارو، ص 176

«كنت دوگو بينو» نيز در اين‏باره مشاهدات خود را چنين بيان مى‏كند:
(همه زن‏ها در بيرون خانه) به‏طور يكسان خودشان را در چادرهاى وال، چيت و به ندرت، ابريشمى به رنگ آبىِ تيره پيچيده‏اند كه سر تا پايشان را مى‏پوشاند. صورتشان را با قطعه‏اى پارچه سفيد كه زيرچادر پشت‏سرشان بسته مى‏شود و از جلو تا روى زمين مى‏افتد، محكم پوشانده‏اند كه ديدن، و حتى حدس زدن چهره‏هايشان را غيرممكن مى‏سازد. قسمت جلوى اين پارچه، محاذى چشمانشان به طور مشبّك، قلابدوزى شده تا بتوانند از ماوراى اين روبنده، بيرون را ببينند و نفس بكشند؛ زير اين حجاب آبى تيره - كه چادر ناميده مى‏شود و مخصوصاً براى پوشاندن سر تا قوزك پاى زنان ساخته شده است - يك شلوار گشاد كه وظيفه دامن را انجام مى‏دهد، مى‏پوشند و آن هم فقط در موقع خارج شدن از خانه. زنان كه بدين‏سان، پوشيده و محفوظ شده‏اند، سرپايى‏هاى كوچك و پاشنه‏دار به پا مى‏كنند و براى حفظ تعادل، آنها را به نحوى روى زمين مى‏كشند كه به كلّى، عارى از ظرافت مى‏باشد.
 

سفرنامه كنت دوگوبينو، ص 404

«پولاك» هم در سفرنامه‏اش درباره حجاب زن ايرانى چنين مى‏نويسد:
... هرگاه زنى به كوچه برود يا سوار بر اسب در معيّت نوكرها از شارع (= خيابان) عبور كند، چادرى به رنگ آبى نيلى بر سر مى‏كند و آن، پوششى است كه تمام بدن، از سر تا به پا در آن پيچيده مى‏شود. در مقابل چهره، پارچه‏اى باريك و بلند به نام روبند آويخته است كه در مقابل قسمتى كه چشم قرار گرفته، قطعه‏اى بيضى شكل و پنجره پنجره براى ديدن، تعبيه شده است. اين نقاب، بخصوص در تابستان گرم، سخت مايه ناراحتى است. به همين دليل، خانم‏ها گاه‏گاه ناچار مى‏شوند آن را بردارند. نزاكت و ادب، ايجاب مى‏كند كه به هنگام ملاقات با خانمى، چشم را پايين بيندازند...
... زن فقط حق دارد در برابر شوهر و چندتن از نزديك‏ترين خويشاوندانش كه به او محرم‏اند، بدون حجاب ظاهر شود. هرگاه در كوچه، بر اثر تصادف، حجاب زنى از صورتش بيفتد، رسم چنين است كه مردى كه با او روبه‏رو است، روى بگرداند تا آن زن دوباره حجاب خود را مرتب كند.
حتى زن پير گداى كوچه و بازار نيز بدون نقاب ديده نمى‏شود. زن‏هاى اروپايى كه بدون حجاب در خيابان‏ها ظاهر بشوند، خود، موجب تحريك حس كنجكاوى عمومى مى‏شوند و حتى مردم بر آنها دل مى‏سوزانند.
 

سفرنامه پولاك، ص 115 - 117

«كلود انه» كه در زمان مظفّرالدين شاه قاجار، در ايران به‏سر مى‏برده است مى‏نويسد:
به طور طبيعى و بنابر عادت يك مرد اروپايى، من زنان را با كنجكاوى و در عين حال توجّه بيشترى نگاه مى‏كردم. البته فقط نگاه مى‏كردم، بى‏آن‏كه چيزى ببينم! به نظر من، زنان ايرانى، بيش از تمام كشورهاى مشرق زمين، مقيّد به حجاب‏اند و با دقّت و وسواس، قد و بالا و چهره خود را مى‏پوشانند. وقتى از منزل خارج مى‏شوند، سرتاپاى خود را در چادر سياه بزرگى كه از پارچه‏اى بالنسبه لطيف، امّا 

بى‏هيچ زيبايى و ظرافتى درست شده است، مى‏پيچند. اين چادر، در قسمت بالا، يعنى در محلى كه معمولاً صورت قرار دارد، از هم باز مى‏شود.
امّا زن ايرانى، دوست ندارد حتى چشمان خود را به كسى نشان دهد و به همين جهت نيز در جلوى چهره خويش، دستمال بلند سفيدى كه بالاى آن مشبّك است، مى‏آويزد... بدين‏گونه است كه شما در كوچه و بازار، زنان معدودى را مشاهده مى‏كنيد، درحالى‏كه خود را در چادر سياه پيچيده‏اند و روبندى سفيد بر چهره آويخته‏اند، به راه خود مى‏روند. اين زنان، زشت‏اند يا زيبا و پيرند يا جوان، معلوم نيست. اين معماى پيچيده در پرده (!) در برخورد اوّل، نوعى خشم آميخته با كنجاوى، در مردان اروپايى به وجود مى‏آورد.
... برخلاف آنچه ظاهر پوشيده در حجاب زنان ايرانى نشان مى‏دهد، چنين به نظر مى‏رسد كه همين زنان در زندگى خود از آزادى زيادى برخوردارند. بيشتر آنها هر وقت دلشان بخواهد و بى‏آن‏كه كسى همراهشان باشد، از خانه خارج مى‏شوند.
 

گل‏هاى سرخ اصفهان، ص 162 - 164

«كلود انه» اوضاع زنان را در زمان احمدشاه قاجار، اين‏گونه ترسيم مى‏كند:
زنان جامعه ايران را نه در روز مى‏شود ديد و نه در شب. وقتى هم كه از خانه بيرون مى‏آيند، در كالسكه و درشكه‏هاى سربسته و همراه با خواجه‏ها هستند و در خانه نيز فقط شوهر و پدر و برادرشان را ملاقات مى‏كنند، همين و بس!
 

اوراق ايرانى، ص 22

«بلوشر» درباره حجاب زنان در آغاز حكومت رضاشاه و پيش از آن‏كه وى دستور كشف حجاب را بدهد، مى‏نويسد:
هم‏نشينى و معاشرت با ايرانى‏ها اين نقيصه را داشت كه زنانشان خانه‏نشين بودند. زنان، هنوز چادرهاى خود را بر سر داشتند... چادر پوششى است اغلب به رنگ سياه كه سراسر بدن و سرانجام، قسمت اعظم صورت را نيز از نگاه مردان، پوشيده مى‏دارد.
... تنها و تنها يك زن بود كه جرئت مى‏كرد در ضيافت‏هاى شام سفارت‏خانه‏ها بدون چادر حاضر شود و آن هم فقط مشروط به اين‏كه منحصراً اروپايى‏ها شركت داشته باشند. و از ايرانيان دعوتى به عمل نيايد. اين زن، خانم ناصرالملوك (بيوه نايب السلطنه پيشين كشور) بود.
... بسيارى از زنان آلمانى نيز كه شوهر ايرانى داشتند، در خيلى از موارد نمى‏توانستند از چادر چشم بپوشند.
خانم‏ها منحصراً با يكديگر نشست و برخاست داشتند و در اين مهمانى‏هاى كاملاً زنانه، گاه و بيگاه، همسران ديپلمات‏ها را نيز دعوت مى‏كردند. بدين طريق بود كه همسر من براى عروسى به خانه رئيس الوزراى پيشين (وثوق الدوله) رفت كه در آن مراسم از مردان، فقط داماد و ملّاى جارى كننده صيغه عقد، حضور داشتند و بس.
داماد و عروس كه پيش از آن يكديگر را نديده بودند، مقابل پرده‏اى كه مرد روحانى را از آنان جدا مى‏كرد، نشسته بودند؛ اما آئينه كوچكى چنان در آن‏جا تعبيه شده بود كه اين دو اقلاً ضمن اجراى مراسم بتوانند براى اولين‏بار، در زندگى، گوشه چشمى به يكديگر بيندازند... هنگامى‏كه همسر من بعد از آن به سهم خود، خانم وثوق‏الدوله را به نزد خود دعوت كرد، ناگزير بود اطمينان بدهد كه در به روى من بسته است و من نخواهم توانست جلسه مهمانى را زيرنظر داشته باشم.
 

سفرنامه بلوشر، ص 207

«هنرى موزر» كه در دروه ناصرالدين شاه قاجار از ايران ديدن كرده بود، درباره حجاب زنان مى‏نويسد:
يحتمل، مطالعه كنندگان اين سياحت‏نامه، مرا مذمّت مى‏نمايند كه در روايات خود از زن‏هاى ايران چندان ننوشته‏ام. اين فقره، صحت دارد؛ ولى از چيزى كه شخص نديده و نمى‏داند، چگونه صحبت نمايد؟
در تركستان و ايران، زن‏ها به قدرى مخفى هستند كه ممكن نيست آنها را ديد و دسترسى به آنها نمى‏توان داشت و حتى از آنها هرگز صحبت نمى‏شود.
از شخص بخارايى مى‏توان پرسيد كه حالتِ پسر و اسب و خروسك تو چگونه است؛ ولى نبايد هرگز به صرافت افتاد كه از زوجه او احوالپرسى كرد. اين فقره، هم با ادب منافات دارد و هم برخلاف مذهب است. وضع زن در صفحات مشرق زمين، به كلّى مختلف است از وضع زن‏هاى مغرب زمين.
در ايران، (زن‏ها) سواره يا در كالسكه در كوچه مى‏روند و خواجه‏ها در اطراف آنها هستند و اقتضاى ادب اين است كه به محض ملاقات آنها سر خود را برگرداند. با اين حالت كه هميشه وضع آنها به اين طور است، چگونه مى‏توان از احوال آنها شرح داد و چيزى گفت كه شخص ملتفت نيست؟

بدين‏سان «هنرى موزر» از اين‏كه نتوانسته سيماى يك زن ايرانى را ببيند، سخت متأسف است. ليك در همين رابطه، حكايتى از يك مهندس فرانسوى به نام «بارون دو» - كه سال‏ها در ايران مقيم بوده - ذكر مى‏كند. وى مى‏نويسد:
وقتى كه اين مهندس (= بارون دو) جوان بود، راهى براى دولت ايران، احداث مى‏نمود. چون راه، قطع شده بود، مسافرين كه مى‏خواستند به زيارتگاه بروند، مجبور بودند كه راه را دور زده و به اين واسطه، مسافت كلّى طى كنند. حينى كه او مواظب عملجات بود، يك نفر غلام، او را دعوت نمود كه نزديك كالسكه‏اى كه اشخاص كثير همراه (آن) بودند، بيايد. در كالسكه يك نفر زن ايرانى بود كه به تسلّط، حكم نمود كه بايد از اين معبر بگذرد. و از حكم او معلوم بود كه از زن‏هاى اندرون پادشاه است.
بارون مزبور به كمال ادب جواب داد كه: «هيچ‏كس را نمى‏توانم در باب عبور از اين‏جا استثنا نمايم». آن زن كه روبند انداخته بود، به او گفت: «پيش بيا، من دختر پادشاه ايران (= ناصرالدين شاه )هستم. تو هيچ‏وقت شاهزاده خانم ايرانى نديده‏اى». و روبند خود را بلند كرده و گفت: «اگر تو واقعاً فرانسوى هستى، من خواهم عبور نمود». بعد روبند خود را پايين انداخت. بارون مزبور به قدر يك لحظه، مفتون شده و به عملجات حكم نمود كه كالسكه را در وقت عبور از محل خطرناك، نگاه دارند و خود او در درب كالسكه، همراه مى‏رفت.

اجر بارون مزبور در ازاى اين زحمت، تعارفى بود كه آن شاهزاده خانم به طور لطف با دست خود نمود، و بارون، هيچ‏وقت اين تفضيل را در مدت زندگى خود فراموش نخواهد كرد.
 

سفرنامه تركستان و ايران، ص 265 و 267

«پير لوتى» كه در زمان مظفّرالدين شاه قاجار به شيراز رفته و سخت از مشاهده زنانِ كاملاً پوشيده و با حجاب، ناراضى بود، همواره آرزوى آن را داشت كه روزى يك زن ايرانى بدون چادر را ببيند. از اين‏رو، روزى با ديدن مقدارى لباس شسته بر روى بند يك پشت بام منزل، با خود انديشيد كه حتماً تا شب نشده، خانم خانه براى برداشتن آنها به پشت بام مى‏آيد و بدين سان او موفّق به ديدنش مى‏گردد. پير لوتى در ادامه مى‏نويسد:
(تا اين‏كه) خادم من با شتاب و با حال مخصوص، وارد اتاق شده، گفت: «خانم روى پشت بام است و آمده است جوراب‏هاى سبز خود را ببرد». من با عجله دنبال او مى‏روم. سرانجام خانم، آن‏جاست و از پشت سر خيلى جاذب و فريبنده است. خود را در لباس چيت و موهايش را با پارچه ابريشمى، مستور داشته است. سرانجام سر خود را برمى‏گرداند و گويا با چشمان حيله‏گر خود به ما چنين مى‏گويد: همسايه‏ها بيخود زحمت نكشيد. اين خانم پيرزنى است هفتاد ساله. دندان‏هايش همه ريخته و كُلفَت پير خانه است.
واقعاً ما چه اندازه ساده‏لوحيم كه تصوّر مى‏كنيم خانم زيبايى روى پشت‏بام مى‏آيد تا در معرض خطر ديده شدن قرار گيرد!
 

به‏سوى اصفهان، ص 83

«پير لوتى» در آرزوى نابه‏جاى ديدن زنان ايرانى بدون چادر، در اصفهان، در زمان پادشاهى مظفرالدين شاه قاجار، سرانجام به حليه متوسل مى‏شود. خودش شرح ماجرا را چنين مى‏نويسد:
شخص كفش فروشى (در اصفهان) به من قول داده است كه در مقابل گرفتن مبلغى پول، مرا از ديوار بالا برد و سه نفر از زن‏هاى اصفهان را به من نشان دهد. از اين‏رو، با هم از روى قطعه‏هاى ديوارى بالا مى‏رويم تا در باغى كه امروز، زن‏ها مشغول چيدن گل هستند، از سوراخى نگاه كرده، آنها را ببينيم. سه نفر در آن باغ هستند و قيچى‏هاى بزرگى در دست دارند و با آنها گل‏ها را چيده، در سبدها جاى مى‏دهند و ناچار، اين گل‏ها را براى تهيه عطر و گلاب مى‏خواهند...
اين سه نفر زن، رنگشان پريده و كمى چاق‏تر از معمول‏اند؛ ولى با اين وصف، خالى از زيبايى نيستند و از چشمانشان سادگى قديمى هويداست.
چارقدهاى زرد و پولك‏دار، گيسوان آنها را پوشانده، لباس دراز برتن دارند...
تمام اين لباس‏ها در ظاهر به نظر مى‏رسد از ابريشم، بافته شده باشند و گلدوزى و قلابدوزى آنها مانند زمان شاه عباس است. راهنماى من اطمينان مى‏دهد كه اين خانم‏ها از طبقاتِ برجسته‏اند.
 

به‏سوى اصفهان، ص 194 و 195

منبع اين گردآورى، كتاب زن ايرانى به روايت سفرنامه نويسان فرنگى، نوشته ميترا مهرآبادى است.
 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 438
|
امتیاز مطلب : 153
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

حجاب و عفاف میان این دو چه نسبتی برقرار است؟ و این دو چه رابطه‏ای با عزت نفس دارند؟ این مفاهیم گرچه به ظاهر متفاوتند اما رشته‏ای نامرئی و ظریف، آنها را به یكدیگر پیوند می‏دهد و زیبایی خاصی پدید می‏آورد. حجاب در لغت به معنای پرده و پوشش و حایل است كه به صاحب خود مصونیت و امنیت و آرامش می‏بخشد و عفاف یك حالت روحی و فضیلت اخلاقی است كه سبب می‏شود انسان اندام ظاهری خود را وسیله خودنمایی و جلب توجه دیگران قرار ندهد.انسان عفیف و آراسته است و خود را بزرگ‏تر از آن می‏یابد كه دیگران او را به عنوان یك ابزار نگاه كنند. هر اندازه كه رشته‏های عفاف در روح انسان مستحكم‏تر شود، پوشش و آراستگی ظاهری جلوه گاه زیبایی‏های روح و شخصیت متعالی او می‏گردد. انسان عفیف دارای عزت نفس است؛ چون عظمت و صلابت را در خود احساس می‏كند حقارت و پستی را نمی‏پذیرد، یعنی عزتمندی او نمی‏گذارد به گونه‏ای خودنمایی كند كه سرانجام آن تحقیر در جامعه باشد.زن آیت جمال خلقت است و این زیبایی هم در باطن و هم در ظاهر او متجلی است. پس باید بكوشد كه آراستگی او در جامعه به گونه‏ای باشد كه گوهر زیبایی وجودش از نگاه نااهلان پاك بماند و موهبت زیبایی او در خدمت هوسرانان قرار نگیرد و شقاوت نصیبش نشود. بر خلاف نظر كسانی كه می‏گویند: »اگر دل پاك باشد ظاهر چندان اهمیتی ندارد«؛ اما حقیقت این است كه »از كوزه همان برون تراود كه در اوست«. سادگی و بی‏تجربه بودن است كه گوهر زیبای عفاف و عزت را در معرض دید و تماشای نگاه‏های مسموم و چشم‏های ناپاك قرار می‏دهد، بداند این كار نشانه تیره‏اندیشی است، نه روشنفكری، علامت جاهلیت است نه تمدن.آنكه كودك عفاف را جلوی صدها گرگ گرسنه می‏برد و به تماشا می‏گذارد روزی هم پشت دیوار ندامت اشك حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت.

یا علی



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 816
|
امتیاز مطلب : 153
|
تعداد امتیازدهندگان : 53
|
مجموع امتیاز : 53
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

در قرآن کریم در مورد حجاب و قانون‏مندی روابط زن و مرد، دو دسته آیه وجود دارد. دسته اول آیاتی که در مورد وجوب حجاب و پوشش ظاهری و حد و کیفیت آن نازل شده است؛ و دسته دوم آیاتی که نوع رابطه بین مرد و زن نامحرم را بیان می‏کند و آنان را از کارهایی که عفت و پاکدامنی‏شان را تهدید می‏کند، برحذر می‏دارد، که در ذیل می‏آید.  
 
     
 
 
 
   
 
 
 
 
 
 
   
   
 
بی‏شک، پوشش زن در برابر مردان نامحرم، یکی از ضروریات دین اسلام است که درباره جنبه اسلامی آن نمی‏توان تردیدی به خود راه داد. در قرآن کریم و روایات وارده از پیامبر اکرم (صلی‏الله‏علیه‏وآله)و ائمه معصومین (علیهم‏السلام) و نیز در کلمات فقها، به وجوب و کیفیت آن تصریح شده است.
حجاب در ادیان گذشته نیز وجود داشته است، ولی این حکم در دین اسلام بسیار مترقی‏تر است، زیرا در این دین، از افراط و تفریط‏هایی که در مورد پوشش زنان در ادیان و اقوام گذشته وجود داشته، اجتناب شده و برای حجاب، حدی متناسب با غرایز انسانی در نظر گرفته شده است. حجاب اسلامی به معنای حبس زن در خانه و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه عفت و حیا پیشه کند، موی سر و اندام خویش را بپوشاند و از جلوه‏گری و خودنمایی بپرهیزد.
مرحوم شهید مطهری در این باره می‏فرماید: «اسلام می‏گوید: نه حبس نه اختلاط، بلکه حریم. سنت جاری مسلمین از زمان رسول خدا همین بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمی‏شدند، ولی همواره اصل «حریم» رعایت شده است. در مساجد و مجامع، حتی در کوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است.»۱
در قرآن کریم در مورد حجاب و قانون‏مندی روابط زن و مرد، دو دسته آیه وجود دارد. دسته اول آیاتی که در مورد وجوب حجاب و پوشش ظاهری و حد و کیفیت آن نازل شده است؛ و دسته دوم آیاتی که نوع رابطه بین مرد و زن نامحرم را بیان می‏کند و آنان را از کارهایی که عفت و پاکدامنی‏شان را تهدید می‏کند، برحذر می‏دارد، که در ذیل می‏آید.
● کیفیت پوشش در قرآن
قرآن در دو آیه، کیفیت پوشش زن در حضور نامحرم را بیان می‏کند:
الف) سوره نور، آیه ۳۱ : «وَقُل لِّلْمُوءْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ...؛ و به زنان با ایمان بگو چشم‏های خود را (از نگاه‏های هوس آلود) فرو گیرند و عفّت خویش را حفظ کنند و زینت خود را، جز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایند و (اطراف) روسری‏ها و مقنعه‏های خود را بر سینه خود افکنند (تاگردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان، یا پدرشوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‏کیششان، یا بردگانشان، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند. و هنگام راه رفتن پاهای خود را بر زمین نزنند تا زینت پنهانی‏شان دانسته نشود (و صدای خلخالی که بر پا دارند به گوش نرسد).و همگی به سوی خدا باز گردید ای موءمنان، تا رستگار شوید».
شهید مطهری۲ در باره مفاد این آیه و آیه قبل آن می‏فرماید: دو آیه ۳۰ و۳۱ نور مربوط به وظایف زن و مرد در معاشرت با یکدیگر است که شامل چهار قسمت است:
۱) هر مسلمان، چه مرد وچه زن، باید از چشم‏چرانی و نظربازی اجتناب کند.
۲) مسلمان،خواه مرد یا زن، باید پاک‏دامن باشد و عورت خود را از دیگران بپوشاند.
۳) زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نسازند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.
۴) دو استثنا برای پوشش زن ذکر شده که یکی با جمله «وَلا یُبْدِینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها» بیان شده است و نسبت به عموم مردان است و دیگری با جمله « وَلایُبْدِینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ...» ذکر شده و نداشتن پوشش را برای زن نسبت به عده خاصی تجویز می‏کند.
همچنین از جمله «وَ لا یَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ؛ هنگام راه رفتن پاهای خود را بر زمین نزنند تا زینت پنهانی‏شان دانسته شود» فهمیده می‏شود: پای‏کوبی، نمودی کامل از ظاهر کردن باطن سکس زن است و به انواع حرکات تحریکی که باعث جلب توجه مردان نامحرم می‏شود، اشاره دارد.۳
ب) آیه ۵۹ سوره احزاب: « یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُوءْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلابِیبِهِنَّ؛ ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان موءمن بگو جلباب‏های (= روسری‏های بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای این‏که (به پاکدامنی) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا وکوتاهی از آنان سر زده، توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و رحیم است».
شهید مطهری در توضیح کلمه «جَلباب» بعد از این که به اقوال مفسرین اشاره می‏کند، می‏فرماید: «چنانچه ملاحظه می‏فرمایید معنی جلباب از نظر مفسران چندان روشن نیست. آن چه صحیح‏تر به نظر می‏رسد این است که در اصل لغت، کلمه جلباب شامل هر جامه وسیع می‏شده است، ولی غالباً در مورد روسری‏هایی که از چارقد بزرگ‏تر و از ردا کوچک‏تر بوده است به کار می‏رفته است. ضمناً معلوم می‏شود دو نوع روسری برای زنان معمول بوده است: یک نوع، روسری‏های کوچک که آن‏ها را «خِمار» یا مقنعه می‏نامیده‏اند و معمولاً در داخل خانه از آن‏ها استفاده می‏کرده‏اند. نوع دیگر، روسری‏های بزرگ که مخصوص خارج منزل بوده است. این معنا با روایاتی که در آن‏ها لفظ جلباب ذکر شده است نیز سازگار است».۴
● قانون‏مندی روابط زن و مرد در قرآن
دسته دوم به آیاتی اشاره می‏کند که درباره کیفیت ارتباط با نامحرم است. در این آیات، موءمنان خصوصاً زنان را از رفتارهایی که سبب جلب توجه و تحریک نامحرم می‏شود، باز می‏دارد و حیا و عفت در مقابل نامحرم را مورد ستایش قرار می‏دهد:
سخن گفتن با نامحرم در احزاب، آیه ۳۲ آمده: «یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً؛ ای همسران پیامبر، شما همانند هیچ یک از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید، پس به گونه‏ای هوس‏انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع نکنند، و به شایستگی سخن بگویید».
این آیه گرچه خطاب به همسران پیامبر است، ولی اختصاص به آن‏ها ندارد و شامل همه زنان مسلمان می‏شود. طبق این آیه زنان نباید در گفتگو با نامحرم از سخنانی که مفهوم یا آهنگ آن وسوسه‏آمیز و تحریک‏کننده باشد استفاده کنند؛ چه بسا در بین آن‏ها افرادی باشند که به سبب ضعف ایمان و آلودگی به هوس‏های شیطانی، تحریک شوند و خیال گناه در سر خود بپرورانند. بنابراین برای حفظ عفت و پاک‏دامنی افراد جامعه، بر زنان لازم است در گفتگو با نامحرم دقت لازم را داشته باشند.
خود آرایی و تبرج احزاب / ۳۳ : «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الأُولَی ؛ و (ای زنان پیامبر) در خانه‏های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید». در این آیه نیز به زنان دستورات دیگری برای برخورد با نامحرم می‏دهد. در ابتدا از زنان می‏خواهد تا جایی که امکان دارد از خانه خارج نشوند و خود را کم‏تر در معرض دید نامحرم قرار دهند؛ زیرا با این کار جلوی بسیاری از مفسده‏های اخلاقی گرفته می‏شود و زمینه انحراف و ناهنجاری در جامعه از بین می رود. چنانچه در آیه ۵۳ همین سوره به این مطلب اشاره کرده است.
دستور دیگری که این آیه برای زنان دارد این است که از تبرج و جلوه‏گری و جلب توجه نامحرم بپرهیزند. کلمه تبرج از برج گرفته شده و به معنای آن است که فرد، خود را مانند برج در معرض دید و تماشای دیگران قرار دهد. در واقع این قسمت آیه به ما می‏فهماند اگر زنان نمی‏توانند در خانه بمانند و بیرون آمدن از منزل برایشان ضروری است، به گونه‏ای خارج شوند که سبب جلب توجه نامحرم نشوند. پس طبق این آیه، جواز حضور زن در اجتماع مشروط بر این است که اولاً حضورش ضرورت داشته باشد و ثانیاً نحوه حضور او اعم از نوع پوشش، راه رفتن، نگاه کردن و در یک کلمه تمام حرکات و سکناتش به نوعی باشد که در قالب تبرج و جلوه‏گری نبوده و بلکه همراه با حیا و عفت باشد.
در سوره قصص آیات ۲۳و ۲۵، در جریان دختران شعیب و حضرت موسی به همین شیوه رفتاری اشاره کرده و آن را می‏ستاید.
نگاه به نامحرم در سوره نور آیه ۳۰ و ۳۱ : «قُل لِّلْمُوءْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ... وَقُل لِّلْمُوءْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ؛ به مردان با ایمان بگو چشم‏های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و به زنان با ایمان بگو چشم‏های خود را (از نگاه هوس‏آلود) فرو گیرند». در این دو آیه نیز به رفتار دیگری که حاکی از عفت و حیاست اشاره می‏کند و آن پرهیز از نگاه هوس‏آلود به نامحرم است. زیرا نگاه به نامحرم اگر از روی لذت باشد، سبب انحراف اخلاقی می‏شود و آدمی را از جاده عفاف دور می‏سازد.
● داشتن مکان اختصاصی
احزاب آیه ۵۳ : «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ؛ و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان (زنان پیامبر) می‏خواهید، از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل‏های شما و آن‏ها بهتر است». در این آیه نیز به شیوه دیگری برای حفظ عفت و حیا اشاره می‏کند و به مردان دستور می‏دهد هنگام صحبت کردن با زنان پیامبر و به طور کلی، زنانی که با آن‏ها محرم نیستند، سعی کنند رو در روی آن‏ها قرار نگیرند، بلکه از پشت پرده صحبت کنند. این آیه بر لزوم داشتن مکان اختصاصی برای زنان و عدم جواز ورود آقایان به آن‏ها تأکید می‏کند.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 408
|
امتیاز مطلب : 154
|
تعداد امتیازدهندگان : 52
|
مجموع امتیاز : 52
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
« میخواهم خنده هایش برای خودم باشد »



سرکلاس بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز بایک دختری ارتباط دارند، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته اند برای ازدواج می گردند! اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی دنبال این طور دخترها برای زندگیشان باشند!



این وسط استادمان خاطره ایی را از خودش تعریف کرد:



ایشان تعریف میکردند من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم، روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه می انداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر شادی داشت.



سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟

گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.



"راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم، میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه، روحیاتمون باهم می خوره، باهم بگو بخند داره، خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."



حرفش تمام شد و سریع به بهانه ایی که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت.

در را نبسته همان پسری که دختر بخاطر او بامن سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد. به خودم گفتم حتما این هم بخاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش آمده و لازم هم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!



پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم!



بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی!



چشم هام گرد شد، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!



گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ، بی زبونی و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت بیسته! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!



نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:



"من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من دوست دارم زن زندگی ام فقط مال خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط مال مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با مرد زندگی ش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم؟!

من همون دختر سر به زیر سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ به درسش ِ و نمراتش عالی!

همون دختری که حجب و حیاءش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم."

امروز اولویت اصلی کشور مبارزه با جنگ نرم کشور است . / رهبر فرزانه انقلاب



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 417
|
امتیاز مطلب : 136
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
 

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بـشرى و بـویژه جوامع اسلامى مطرح اسـت. همواره این دو واژه در کنار هم بـه کار بـرده مى شوند و در نگاه اول بـه نظر مىآید هر دو بـه یک معنا بـاشند, اما با جستجو در متون دینى و فرهنگنامه ها بـه نکته قابـل توجهى مى رسیم و آن تفاوت این دو واژه است.  

در بـرخى کتـب لغت حجاب را این گونه تـعریف کرده اند: الحجاب: المنع من الـوصـول; حـجـاب یعـنى آنچـه مانع رسـیدن مى شـود.

برخى گفته اند: حجب و حجاب هر دو مصدر و بـه معناى پنهان کردن و منع از دخول است.(و به عنوان شاهد آیه شریفه ((و من بـیننا و بینک حجاب)) را ذکر کرده اند.  

در دیگر کتـابـهاى لغت حجـاب را بـه معناى ((پـرده)) آورده و نوشته اند: امرإه محجوبـه(محجبـه); زنى که پوشانیده است خود را به پوشاندنى. 

بـا تـوجه بـه معانى ذکرشده درمى یابـیم حجاب امرى ظاهرى و در ارتبـاط بـا جسم است, اگر چه این پـوشش بـرخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبیعى دارد; یعنى پوشش ظاهرى افراد و بـویژه زنان را حجاب مى گویند, که مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود.  

عفاف نیز داراى معانى گوناگونى است, که در مجموع تعریف کاملى را بـه ما خـواهد داد. راغـب اصـفـهانى در ((مفـردات القـرآن)) مى نویسد: العفه حصول حاله للنفس تـمتـنع بـها عن غلبـه الشهوه; عفت حالتى درونى و نفسـانى اسـت که تـوسـط آن از غلبـه شهوت جلوگیرى مى شود.  

البته قابـل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است; گاه بـه معناى خودنگهدارى و پـاکدامنى است که در مورد برخى افـراد آمده اسـت, مانند; و ان یسـتـعـفـفـن خـیر لهنو: ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا.  

در ادامه تـوضیح بـیشتـرى در بـاره این آیات خـواهد آمد. گاه ((عفت)) به معناى قناعت آمده و مسایل مالى مورد نظر است, نظیر; و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیإکل بالمعروف; و آن کس که توانگر است, باید(از گرفتـن اجرت و سرپـرستـى)خوددارى کند و آنکه تهیدست است, مطابق عرف بخورد.  

آنچـه در این مقاله مورد نظر ما اسـت, مفهوم اولى اسـت; یعنى خودنگهدارى از شهوت و مسایل جـنسى; اگر چه مى تـوان بـراى هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضررى به مفهوم آن نمى خورد.  

دیگر کتب لغت نیز آورده اند: تعفف(عفت داشتن): نگاه داشتن نفس از انجام حرام و درخواست از مردم است.

 برخى از لغت شناسان, عفت را بـه معناى ((ترک شهوات و پاکى خوى و جسم)) آورده اند.  

از مجموع معانى ذکرشده براى حجاب و عفاف مى تـوان نتـیجه گرفت که عفاف نوعى حجـاب درونى است که انسان را از گناه بـازمى دارد.  

حفظ چشم, گوش, قلب و تمامى اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجـاب درونى, پـوشش ظاهرى است. بـه تـعبـیرى لطیف تـر; حـجـاب میوه عفاف اسـت و عفاف ریشـه حـجـاب. بـرخى افراد ممکن است حجـاب ظاهرى داشتـه بـاشند, ولى عفاف و طهارت باطنى را در خویش ایجاد نکرده بـاشند. این گروه, از حجاب تنها پوسته اى و ظاهرى بى معنا دارند, و از سوى دیگر کسانى هستند که ادعاى عفاف کرده و با تعابیرى همچون; من قلب پاکى دارم, خدا با قلبها کار دارد, آدم باید چشمش پاک باشد و ... خود را سرگرم کرده و مصداق ((لیفجر امامه)) مى شوند. انسانهایى چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته اى اساسى را بـنگارند و آن این است که درون پاک, بیرونى پاک مى پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکى به نام بى حجابى و بدحجابى نخواهد شد.  

امام خـمینى, پـیامآور ارزشهاى الهى, در بـاره حـجـاب و عفاف مى فرماید: ((توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است, بـراى حفظ ارزشهاى شماست. هر چه را که خدا دستـور فرموده است ـ چه براى مرد و چه براى زن ـ بـراى این است که آن ارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاى شیطانى یا دستهاى فاسد استـعمار پـایمال شـوند, این ارزشـها زنده بـشوند.))  

ویژگی های مفهوم عفاف:
عفاف و خویشتن داری، در برابر فزون خواهی شهوانی و كشش نفسانی، چه ویژگی هائی دارد:

• خصلتی انسانی است.

• حالتی درونی است.

• نشانه های بیرونی دارد.

• در رفتار و گفتار بروز می كند.

• با رفتار و نشانه های متناقض، سازگار نیست.

• نه از موضع ناتوانی بلکه از بلندای عزت و اقتدار، صورت می بندد.
عفاف، خویشتن داری با علائم و نشانه های رفتاری و گفتاری است و وجود آن بستگی به وجود نشانه های آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعایت نشانه های آن ممكن نیست. عفت نمی تواند یك امر صرفاً درونی باشد و هیچ علامت بیرونی نداشته باشد. بخشی از تفاوت در نشانه های خویشتن داری زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه می گیرد و یكی از نشانه های عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعایت پوشش، قابل تصور نیست. نمی توان به زن یا مردی، «عفیف» گفت در حالی كه عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می شود گرچه تفاوت رفتارهای انسانی و حیوانی، ریشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرایشها و منش ها دارد. در اسلام از نشانه های برجستة «عفاف» می توان به پوشش اسلامی (حجاب) اشاره نمود.( مطهری٬ 1362 ٬ ص 106)
شهید مطهری در مسئله حجاب می نویسد:«وقتی زن پوشیده و سنگین از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاكدامنی را رعایت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمی كنند متعرض آنها شوند.»( مطهری 1375٬ ٬ ص 177)
ایشان در ذیل آیة 61 سورة نور چنین می نویسد:«از جملة «ان یستعففن خیرٌ لهن» می توان یك قانون كلی را استنباط كرد و آن اینست كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات كند پسندیده تر است و رخصتهای تسهیلی و ارفاقی كه به حكم ضرورت دربارة وجه وكفین و غیره داده شده است، این اصل كلی اخلاقی رانباید از یاد برد.»(مطهری1375٬ ٬ ص 168)
نشانه بودن «حجاب» برای «عفاف» گریزناپذیر است. پوشش، نشان عفاف است.
«عفت و حیا، خصلتی انسانی است كه تاریخ بر نمی تابد و مورد پذیرش تمامی انسانها بوده و هست. و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه كرده اند. در شریعت اسلامی نیز بر آن تأكید فراوان شده است. همین خصلت انسانی یكی از فلسفه های اصلی پوشش آدمی بوده است»( مهریزی٬ حجاب ٬ص 39)
در خصوص اندازة وابستگی پوشش با حجاب، استاد مطهری می نویسند:«حیا و عفاف از ویژگیهای درونی انسان است و حجاب به شكل و قالب و نوع و چگونگی پوشش بر می گردد. تفاوت باطن و ظاهر یا روح و جسد و یا گوهر و صدف را می توان به عنوان تمثیل دراین زمینه به كاربرد. به گمان مااینها دوحقیقت هستندومیزان وابستگی این دونیاز به تأمل دارد»( مطهری ٬ 1375 ٬ ص 52 الی 57)
اگر وابستگی حجاب با عفاف قطعی نشود نمی توان در استدلال برای حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعیت» سخن گفت.


 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 388
|
امتیاز مطلب : 153
|
تعداد امتیازدهندگان : 49
|
مجموع امتیاز : 49
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
در آیات و روایات بسیار از حیا و عفت سخن گفته شده است. حیا که در زبان فارسی از آن به شرم و آزرم تعبیر می شود، حالت نفسانی است که در انسان به طور طبیعی و فطری وجود دارد و نیازمند حفظ و تقویت می باشد؛ زیرا حیا همانند ایمان به خدا در ذات و فطرت هر انسانی سرشته شده و آدمی به طور طبیعی نسبت به زشتی ها و پلیدی ها واکنش منفی نشان می دهد. چنان که به سوی کمالات و خوبی ها نیز گرایش ذاتی دارد.
امام صادق(ع) حیاء و ایمان را مقرون هم می داند که به یک ریسمان بسته شده است به گونه ای که اگر یکی برود دیگری نیز برود. حیا از ایمان است کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد. (کافی/۲/۱۰۶)

● مراتب شرم و حیا
حیا مراتبی دارد. به این معنا که گاه انسان نسبت به انجام عملی زشت در پیشگاه دیگری شرم می ورزد و از انجام آن خودداری می کند و یا خود را از بیگانه می -پوشاند و گاه دیگر انسان از خودش حیا می کند. این مرتبه که عالی ترین مرتبه شرم و حیاست از آن مؤمنانی است که همواره خود را در پیشگاه خدا می یابند و چنان خود را تربیت کرده اند که نسبت به هر عمل زشت و پلیدی واکنش منفی دارند و به خود اجازه نمی دهند تا درباره آن بیندیشند چه رسد که آن را انجام دهند.
امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید: غایه الحیاء ان یستحبی الرجل من نفسه؛ آخرین درجه شرم و حیا آن است که انسان از خودش حیا کند. (غرر الحکم، ص ۵۰۴)
دست یابی به چنین مقام و منزلتی، زمانی تحقق می یابد که شخص در ایمان به خدا و حضور در پیشگاه وی به نهایت درجه رسیده باشد، زیرا حیایی اینگونه، بیانگر ایمان قوی در انسان است؛ چون شرم کردن شخص از خودش، نمی تواند چیزی جز ثمره ایمان واقعی باشد. (غررالحکم، ص ۳۸۶)
آن حضرت(ع) از نظر زیباشناسی نیز به این مسئله توجه می دهد و می فرماید: احسن الحیاء استحیاوک من نفسک؛ بهترین شرم آن است که ازخودت شرم کنی. (همان، ص ۱۹۱) بنابراین زیباترین نوع و مرتب حیا آن است که انسان خود را به گونه ای تربیت کند که به طور طبیعی نسبت به انجام زشتی ها و پلیدی ها شرم داشته باشد. این گونه است که چهره ای زیبا از باطن خویش را به نمایش می گذارد و خداوند نیز پاداش این منش را به گونه ای قرار می دهد که زشتی هایش نهان می شود و عیوبش از دیدگان دیگران محو می گردد و مردم وی را تنها در چهره زیبا و بی عیب و نقص می بینند. آن حضرت می فرماید: من کساه الحیاء ثوبه لم یرالناس عیبه؛ هر که جامه حیا به تن کند مردم عیب او را نخواهند دید. (بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۳۳۷)
از آن جایی که چنین شخصی در همه حال از خداوند حیا می کند و آن را در خلوت خویش به نمایش می گذارد، خداوند او را چنین پاداش نیک می دهد تا کسی عیوب او را نبیند. بر همین اساس علی (ع) می فرماید: الحیاء جمیل؛ شرم و حیا زیباست (غرر الحکم، ص ۹) زیرا موجب می شود تا انسان، زیبا جلوه داده شده و عیوب و نواقص وی در پس پرده حیا پوشیده شود.
انسان در مسیر زندگی به هر حال دچار خطا و اشتباه می شود و باید به سرعت توبه کند و از کارش شرم نماید. اگر این گونه واکنش به خود نشان ندهد، در یک فرآیندی هرزشتی برای او نیک جلوه داده خواهد شد و زیبا می شود. از این رو امیر مومنان علی (ع) می فرماید: کسی که خطاتش فراوان باشد حیایش کم است و کسی که حیاتش کم باشد کم تر از گناهان خودداری می کند و کسی که کم تر از گناهان خودداری کند دلش می میرد و کسی که دلش بمیرد وارد آتش می شود. (نهج البلاغه، فیض، ص ۱۲۳۹)
چنین شخصی دیگر از کسی شرم و حیا نمی کند و اعمال زشت و پلید را درجلوی دیدگان دیگران انجام می دهد. افراد گستاخ که در برابر دیگران زشتکاری می کنند دیگر هیچ حرمت و حیایی در برابر خداوند نیز نخواهند داشت. از این رو علی (ع) می فرماید: هر که از مردم شرم نکند از خداوند سبحان نیز شرم نمی کند. (غرر الحکم، ص ۷۱۱) زیرا کسی که در برابر دیدگان ظاهری مردم کارهای زشت می کند از خداوند نهان هیچ باک و حیایی ندارد.
● چون بی حیایی، هر چه خواهی کن
انسان اگر شرم و حیا نداشته باشد و هیچ چیزی را عار و ننگ وزشت نداند، می توان گفت که از دایره انسان و انسانیت بیرون رفته است و تفاوتی میان او و پست ترین موجودات نیست. از این رو پیامبر (ص) می فرماید: اذا لم تستح فاصنع ما شئت؛ هرگاه شرم و حیا نکردی هر کاری می خواهی بکن. (مستدرک وسایل الشیعه، نوری، ج ۲، ص ۲۶)

بنابر این آن چه بازدارنده از سقوط آدمی است همان شرم و حیایی است که در انسان وجود دارد. اگر ایمان به خدا داشته باشد، این شرم و حیا درونی می شود و حتی شخص از خودش شرم می کند و اگر ایمان نداشته یاسست ایمان باشد دست کم در برابر دیگران شرم و حیا می کند ولی اگر هیچ شرم و حیایی نداشته باشد و کارهای زشت را در انظار مردم انجام دهد، دیگر بازدارنده ای نیست و از مقام انسانیت سقوط می کند و از پست ترین موجودات می شود، بر این اساس حضرت امیرمومنان علی (ع) می فرماید: من لاحیاء له لاخیر فیه؛ کسی که شرم و حیا ندارد خیری در او نیست (غرر الحکم، ص ۶۴۶)؛ زیرا اصولا کلید هر خیری را می بایست در حیا و شرم جست. الحیاء مفتاح الخیر (غرر الحکم، ص ۱۶) بنابر این کسی که حیا و شرم ندارد هیچ در خیری بر روی او گشاده نیست تا خیری در او باشد و دیگران از آن خیر بهره ای ببرند. پس لازم است که از چنین اشخاصی پرهیز کرد؛ زیرا شر ایشان دامنگیر آدمی می شود.
● عفت، میوه حیاء

امیرمؤمنان علی(ع) درباره نتیجه و ثمره حیا و شرم ورزی از سوی انسان ها می فرماید: ثمره الحیاء العفه؛ نتیجه شرم و حیا، عفت و پاکدامنی است.
عفت که در زبان فارسی از آن به پاکدامنی تعبیر می شود، مرتبه ای روحی و روانی در آدمی است. انسان پاکدامن و عفیف خود را چنان می پوشاند که هیچ کس عیبی از او نبیند و چنان جامه حیا بر سر می کشد که نه تنها هیچ زشتی و عیبی در او دیده نشود بلکه همه اش زیبایی است که از وی برمی خیزد و به اطرافیان می رسد. البته همان گونه که دامنه حیا و شرم گسترده است و امور بسیاری فراتر از مسایل جنسی را دربرمی گیرد، عفت نیز که نتیجه و ثمره حیا می باشد، گستره وسیعی را شامل می شود.
راغب اصفهانی در کتاب ارزشمند «مفردات الفاظ القرآن الکریم»، «عفت» را به معنای پدید آمدن حالتی در نفس دانسته که آدمی را از غلبه شهوت باز می دارد و «عفیف» به کسی گفته می شود که دارای این وصف و حالت باشد.
صاحب «مقاییس اللغه » می نویسد: «عفت در اصل به دو معنا آمده است: نخست، خودداری از انجام کارهای زشت و دیگر، کم بودن چیزی. از این رو عرب به باقی مانده شیر در پستان مادر «عفه» (بر وزن مدت) می گوید.»
با این همه از کلام راغب اصفهانی در مفردات استفاده می شود که هر دو معنای پیش گفته به یک چیز و اصل باز می گردد که همان قناعت به چیز کم و اندک است. از این رو عفیف به کسی می گویند که به چیز کم قانع باشد.
حسن مصطفوی مؤلف کتاب التحقیق می نویسد: «این ماده در اصل، به معنای حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است، همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می باشد، بنابراین عفت یک صفت درونی است، در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است».
علمای اخلاق نیز در تعریف «عفت»، آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند.
آنچه بیان شد، تفسیر «عفت» به مفهوم عام کلمه بود، زیرا بعضی برای معرفی «عفت» از نقطه مقابل آن، یعنی، پرده دری نیز استفاده کرده اند. به همین علت در بسیاری از موارد، واژه «عفت» را در مورد پرهیزگاری در خصوص مسایل جنسی استعمال کرده اند.
به هر حال از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می شود که «عفت» به هر دو معنای آن، از بزرگترین فضایل انسانی است و هیچ کس در سیر الی الله، بدون داشتن «عفت» به جایی نمی رسد. در زندگی دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گرو عفت است.
پس عفت دارای دامنه وسیع معنایی است و شامل امور بسیاری می شود که عفت در امور جنسی و مالی بخشی از گستره معنایی و مصداقی آن است. از این رو در برخی از روایات، عفت، افضل العباده (اصول کافی، ج۲، ص۹۷) شمرده شده که بر همین معنای وسیع دلالت می کند. هر چند که بیش تر مردم با دو مصداق اصلی عفت یعنی مالی و جنسی بیش تر درگیر می باشند و روایات زیادی نیز خواستار عفت در این دو حوزه و زمینه شده است. (همان)
با توجه به آن چه گفته شد، معلوم می شود که ارتباط تنگاتنگی میان ایمان و حیا و عفت وجود دارد و اگر انسان بخواهد به برترین فضیلت های انسانی دست یابد باید به شرم و حیا توجه ویژه ای داشته باشد؛ زیرا بی آن از دایره انسانیت خارج شده و در مقام پست تر از چارپایان سقوط می کند؛ زیرا هر مسئولیت و تکلیفی از وی برداشته می شود و شخص می تواند هر کاری را انجام دهد بی آن که خود را مسئول بشمارد در این حالت گفته می شود که خداوند او را به حال خود واگذاشته و رها کرده است، هر چند که تبعات و پیامدهای این واگذاری از سوی خداوند را در دنیا و آخرت به شکل عذاب های مختلف خواهد دید.
به هر حال انسان بی حیا و بی شرم از دایره تکلیف و ایمان و مسئولیت بیرون است و هیچ خیری به خودش و دیگران از جانب وی نمی رسد بلکه چیزی جز شر و بدی و عذاب ندارد.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می‎آید:
 

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن

 

هدف و فلسفه حجاب

 

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.


-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‎دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده می‎شود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی هم‎چون:
 

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.



قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.


 

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.


نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
 

حجاب در گفتار

 

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.


نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه‎ای راه نروند که با نشان دادن زینت‎های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
 

حجاب رفتاری

 

وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.


از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می‎شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه ‎رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد؛
دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک‎اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎گردد.
قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می‎دهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباس‎های رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت می‎گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس‎هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
 

حجاب و عفت

 

حجاب زنان سالمند

 

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)


علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می‎دهند آشکار می‎گردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله‎ی سنگ بنای دیگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌ی رفتارهای اوست.
البته، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی‎توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.
حجاب نزد فاطمه زهرا
کتب تفسیر

 

آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟

 

همچنین ببینید:

 

منابع:

 

حجاب چشم



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 656
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 51
|
مجموع امتیاز : 51
تاریخ انتشار : جمعه 15 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

حجاب

معنای لغوی حجاب دارای برداشت های متفاوتی می باشد اما در حال حاضر در بین مفسران و دانشمندان اسلامی و اجتماعی حجاب فقط به معنای پوشش مخصوص زنان استعمال می شود حجاب میوه عفاف و عفاف ریشه حجاب است.

در قرآن عـلت و فلسـفه حـجـاب را چـنین ذكر مى كند كه:

ذلك ادنى ان یعرفن فلا یوذین[1],

الف ) تاثیر پوشش ، در حرمت و شخصیت زن مسلمان ،

ب) دور ماندن از دستبرد و آزار مزاحمان .

در اینکه حرمت و شخصیت زن ، بعنوان یک گوهر گرانبها باید در حرز باشد جای هیچ گونه تردید نیست ، این پیام، قانون آفرینش است که موجودات لطیف را در حصاری از پاکی ها حفظ سازیم لذا قرآن حجاب را نحوه ای از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن می داند كه مبادا دل های مریض او را وسیله ای جهت نیل به اهداف شوم خود بدانند ، چرا كه با حضور زن در جامعه ، برخورد جنسیتی حذف و برخوردهای فی ما بین زن و مرد، انسانی می شود ، یعنی هر دو دارای مقام و منزلت یكسانی هستند كه مسئولیت های آنان براساس تفاوت های روحی و جسمی ایشان تعریف می شود و اساساً حجاب آمد چون حضور اجتماعی زن در قاموس خداوند منع نشده بود و حجاب زمانی نیاز است كه حضور در بین نامحرم مطرح باشد.


پوشش یكی از خواسته های فطری انسان است كه با توجه به داستان آدم نبی (ص) و حوا (س) اثبات می شود ، آن قسمت از داستان كه پوشش آنها ، به واسطه خطایی كه از آنان سر زده بود محو شد و آنان نیز به سرعت با برگ درختان ، خویش را پوشاندند مؤید این سخن است. یكی از امتیازات بشر در مقایسه با حیوانات پوشش می باشد كه با توجه به ویژگی های جسمانی و غرایز و استعدادهای او امری لازم است ، حجاب یعنی پوششی كه كرامت، عفت و وقار زنان و دختران را تضمین كند و هر چیزی كه این نظر را تامین كند حجاب است.

امام علی (ع) می فرماید: فان شده الحجاب ابقی علیهن." همانا حجاب و پوشش كامل، زنان را سالمتر و پاكتر نگاه خواهد داشت "[2]

یكى از نكات اساسى كه زمینه اى براى عمل بـه احكام است, شناخت جـایگاه هر چیز در نظام هستـى است. البـتـه در نظامى كه خداوند متـعال در جاى جاى آن دیده شود و ارتـبـاط اشیإ و اعمال بـا خداوند بسیار مشهود باشد و با درك این ارتباط و حضور, بسیارى از مشكلات زندگى بشر حل مى شود. هدف اصلی تشریع احكام در اسلام رسیدن به مقام قرب الهی است كه این حاصل نمی شود جز به تزكیه و تهذیب نفس و تقواپیشگی، و مگر نه اینکه خود فرمود : ان اكرمكم عند ا… اتقیكم [3] از خروجی ها و نتایج اتخاذ تقوا در درون و تسری آن به اعمال، مقوله حجاب می باشد و اگر به معنای عام هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم حجاب دارای اقسام متفاوتی می شود مانند حجاب ذهنی و روحی كه مصادیقی مثل اعتقاد به معارف اسلامی را شامل می شود كه از لغزش ها و گناهان روحی مانند كفر و شرك جلوگیری می كند، حجاب در چشم [4] ، گفتار [5]، رفتار [6]و پوشش و غیره نیز سفارش شده است.

 قرآن كریم انسان ساز است و زن نیز انسان ساز وظیفه زن ها انسان سازی است اگر زن های انسان ساز از ملت گرفته بشود ملت ها به شكست و انحطاط مبدل خواهند شد.[7] یكی از اهداف مقدس دین اسلام ایجاد یك جامعه سالم ومدینه فاضله ای از نیکی ها است و سلامت جامعه منوط به سلامت بانوان است بانوانی كه مادر فضیلت ها و ارزش ها هستند. ((حق)) , بـه عنوان زیبـاترین و پـسندیده ترین واژه آفرینش در تمامى ادیان و جوامع بشرى مورد تـوجه قرار گرفتـه است و حقوق و اداى آنها فراتـر از زمانها و مكانها و اشخـاص و ادیان است. در واقع هر فردى از هر طبقه اجتماعى و از هر دین و ملیت, نسبت بـه اداى حقوق دیگران حساسیت نشان مى دهد و این مطلب, حق و حـقوق را فرازمانى و فرامكانى مى كند. حرمت زن نه اختصاص بـه خود زن دارد, نه مال شوهر و نه ویژه بـرادر و فرزندانش مى بـاشـد. همه اینها اگر رضایت بـدهند, قرآن راضى نخواهد بـود, چـون حرمت زن و حیثـیت زن بـه عنوان حق الله مطرح است. لذا كسى حق ندارد بـگوید من بـه نداشتـن حجـاب رضایت دادم. از اینكه قـرآن كـریم مى گـوید: هر گـروهى, اگـر راضـى هم باشند, شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا كنید, معلوم مى شود عصمت زن حق الله است.[8]

اگر چه حق خدا بـزرگ است و قابـل ادا نیست, ولى اداى وظایف و اطاعت از خداوند متـعال بـه نوعى اداى حق محسوب مى شود. حجاب كه امر خدا است و شارع مقدس بـه عنوان یكى از احـكام ضرورى دین آن را واجب كرده است, بـاید حفظ شود. حفظ این واجـب الهى اطاعت از او است و اطاعت از او حـقى است كه بـر بـندگان نهاده است. و هر انسان باورمندى باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومى و ... این حد و حق الهى را ادا كند.

 


 

پی نوشتها

[1] . احـزاب, 59

[2] . نهج البلاغه / نامه 31

[3] . سوره حجرات آیه 13

[4] . سوره نور آیات 30 و 31

[5] . سوره احزاب آیه 32

[6] . سوره نور آیه 31

[7] . خطاب امام به بانوان قم (12/11/58)

[8] . آیت الـلـه جـوادى آملـى, زن در آینه جـلال و جـمال, ص425



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 458
|
امتیاز مطلب : 180
|
تعداد امتیازدهندگان : 59
|
مجموع امتیاز : 59
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

 

 

چکیده

این مقاله برای تبیین گوشه هایی از مسئله حجاب ضمن اشاره ای به پیشینه این مسئله در ملل و نحل و سایر ادیان، به سؤالاتی در خصوص فلسفه حجاب پاسخ داده است. مهم ترین محورهایی که در این مقاله به آن ها پرداخته شده عبارتند از: تأثیر حجاب بر ایجاد امنیت، تحکیم خانواده، و جلوگیری از فحشا. بنابراین، حجاب نه تنها موجب منزوی بودن زن نمی شود، بلکه حضور او را در جامعه راحت تر می سازد.

کلیدواژه ها: حجاب، پوشش، راهکارهای مکتب اسلام، امنیت، طلاق، فحشا، انزوا، ملل و اقوام گذشته.

 

مقدّمه

گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمی است و باورهای دینی و احکام اخلاقی و فقهی در راستای این غایت نازل شده اند. در حقیقت، هدف کلیه آموزه هایی که از سوی خالق حکیم صادر می گردند چیزی جز پاسخ گویی به همه نیازهای روحی و جسمی، مادی و معنوی، و فردی و اجتماعی انسان نیست. در نتیجه، احکام الهی مربوط به پوشش زن نیز با توجه به همین غایت و هدف صادر شده اند.

مسئله حجاب از دیرباز مورد توجه و بحث و بررسی دانشمندان و روشن فکران، چه در شرق و غرب عالم و چه در داخل و چه خارج از کشور، بوده است. دامنه این سخنان و گستره عقاید برخاسته از آن، چنان است که گاه گروهی از این اندیشمندان در مقام تحلیل و بررسی، تا آنجا پیش می روند که «حجاب» را شاخصی «محدود» کننده و عامل «تضییع» در زیست فردی و حضور اجتماعی زنان در جامعه اسلامی می دانند و حتی از این رهگذر، خواهان «منع» یا دست کم «اختیاری شدن» آن می شوند و گاه گروهی دیگر، با دفاع نامناسب و ناآگاهانه خود، راه را بر محق جلوه دادن گروه نخستین هموار می کنند.

به راستی، «حجاب» چیست؟ آیا حجاب محدودکننده ای ذاتی در جامعه است؟ یا عاملی مصونیّت بخش است؟ آیا حجاب مخصوص دین اسلام است؟ یا در ملل و اقوام دیگر هم وجود داشته است؟

این مقاله به صورت تحلیلی پژوهشی قصد آن دارد تا در جهت پاسخ گویی به پرسش هایی این چنین، همراه با بهره مندی از دیدی منصفانه و بهره گیری از منابع و سرچشمه های اصیلِ مکتب اسلام، به مسئله «حجاب» در جامعه اسلامی و اقوام و ملل گذشته و فلسفه آن بنگرد تا از این رهگذر، به چشم اندازی درباره وضعیت اجرای این دستور استوار و ارزش مستحکم در جامعه امروزین اسلامی ایران دست یابد.

 

واکاوی حجاب در اسلام

«حجاب»، این واژه عربی، در نگاهی به معنای پوشیدن، پوشش، پرده و حاجب است که البته در این میان، معنای «پرده» بیشترین کاربرد را دارد و همین امر موجب شده است که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.

اندیشمند شهید مرتضی مطهّری در این باره می فرماید: «پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد. آیات مربوطه همین معنا را ذکر می کند و فتوای فقها هم مؤیّد همین مطلب است. حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، می توان به دست آورد. در آیات مربوطه، لغت «حجاب» به کار نرفته است. آیاتی که در این باره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آنکه کلمه «حجاب» را به کار برده باشد.»(2)

با توجه به چنین سخنانی، فهرست وار همراه با بیانی کوتاه و سخنی مجمل، به توصیف و تبیین «حجاب اسلامی» یا «پوشش اسلامی» درقالب گزاره های ذیل می پردازیم:

 

حجاب و فلسفه آن

اگر به انسان و ساختار وجودی او، چه از لحاظ جسمی و چه از نگاه روحی، بنگریم و از این رهگذر، نظری به انگیزه های نهفته و امیال گوناگون خفته در سرشت و خمیرمایه وجودی او، که «فطرت» نامیده می شوند، بیندازیم، به راحتی درمی یابیم که از جمله نیرومندترین، بزرگ ترین و برترین نیروهای موجود در او، غریزه «جنسی» است؛ میلی نیرومند که اگر در مسیر صحیح و راه درست خویش هدایت نشود، به سهولت سرچشمه گناهان بزرگ و معاصی نابخشودنی می گردد و پیامدی جز تبدیل زندگی پرنشاط و پویای انسانی به زندگی سراسر فلاکت و تباهی چیزی در پی ندارد.

اندیشمندان و روشن فکران با توجه به چنین نکته ای، سعی در چاره جویی بنیادین در رویارویی با این غریزه و میل فطری داشته و در این راه، نظریه های متفاوتی ارائه کرده اند. گروهی همچون مانی، بودا و تولستوی گفته اند: این میل نهفته و غریزه ذاتی را بکلی باید از بین برد تا انسان و جامعه انسانی از آسیب های آن در امان باشند و گروهی دیگر همچون فروید عکس این مطلب را بیان نموده اند.

در کشاکش میان این دو نظر، که یکی جانب افراط می پیماید و دیگری جانب تفریط، مکتبی زندگی آفرین همچون اسلام، که همواره از جایگاه اعتدال و گریز از افراط و تفریط سخن می گوید، راه کاری میانه و معتدل ارائه کرده است؛ راه کاری که به رغم گذشت چهارده قرن از پیدایش آن، هنوز بوی تازگی از آن برمی خیزد. اسلام میل جنسی را به رسمیت می شناسد و حتی آن را پلید نیز نمی داند، به شرط آنکه به درستی و با شیوه ای مناسب در مسیر انسان ساز خویش به حرکت درآید.

راه کار مکتب اسلام در چنین اندیشه ای و در مقام عمل به آن، به طور کلی، در دو راهبرد ذیل خلاصه می شود:

الف. راهبردهای کوتاه مدت و میان مدت همچون ازدواج سهل و آسان در جامعه و ترویج فرهنگ آن در میان اقشار گوناگون، به ویژه جوانان.

ب. راهبردهای بلندمدت و اساسی همچون از بین بردن زمینه های به کارگیری ناسالم این میل در جامعه برپایه دستورات و ارزش هایی مانند: حجاب، عفاف، خویشتن داری و پرهیز از اختلاط زنان و مردان.

این دو راهبرد که برگرفته از دستورات صریح و فرمان های روشن پروردگار در قرآن و کلام الهی اند، ما را در بیان فلسفه وجودی و وجوبی حجاب و پوشش، با نکاتی همچون نکات ذیل مواجه می سازند:

1. «امنیت» به تمام معنای آن از جمله مسائلی است که در اندیشه اسلامی به آن توجه کافی شده است. «برهنگی» به معنای عدم پوشش و ناپوشیدگی در جامعه یا تضعیف و کم توجهی به آن، پیامدهایی ناگوار همچون آرایش، خودآرایی، و عشوه گری به همراه دارد و مردان، به ویژه جوانان، را در معرض تحریک دایم عصبی و ایجاد التهاب و هیجان دروغین زودگذر قرار می دهد. این بار هیجان و التهاب آن چنان است که گاه فرد را به بیماری روانی مبتلا می کند و از این رو، او را به اعمالی وامی دارد که سرچشمه بسیاری از مفاسد و معاصی دیگر می شود؛ آن چنان که برخی از دانشمندان با توجه به چنین نکته ای بر این اعتقادند که «هیچ حادثه مهمی را پیدا نمی کنید، مگر آنکه پای زنی در میان است.»

2. نگاهی گذرا به تلاش خانواده ها در جوامع گوناگون و گذری آماری بر دلایل بیشتر «طلاق»ها، این پدیده شوم، نکته ای مسلّم را به خودنمایی وامی دارد: درهم شکستن حریم خانواده و برهنگی روزافزون در جامعه انسانی، جدایی و از هم گسیختگی خانواده ها و در پی آن، پدیده ای تلخ و جانسوز همچون «فرزندان طلاق» را در پی می آورد؛ زیرا در بازار آزاد برهنگی، زنان به صورت «کالای مشترک»، دست کم در مراحل غیرآمیزش جنسی به شمار می آیند و دیگر پیوند زناشویی قداست و پاکی خاص خویش را در میان دو نفر، که به یکدیگر تعلّق خاطر دارند، ندارد؛ چرا که هر روز مردی در دام زنی دیگر و زنی در دام مردی دیگر فرو می افتد و کانون زندگی او را سست می گرداند.

3. بسط و گسترش دامنه فحشا در جامعه و افزایش شمار فرزندان نامشروع از دیگر دلایل فلسفه «وجوبی» حجاب است. نگاهی کوتاه به آمار تولّد فرزندان نامشروع در کشور ایالات متحده آمریکا (سال 1999 میلادی) نشانگر آن است که بسیاری از فرزندان تازه تولّد یافته نامشروع هستند. اگر صادقانه و با انصاف به شکل گیری چنین روندی نظر اندازیم، مشاهده می کنیم که از جمله بسترسازهای اساسی در وقوع چنین فرایندی، «برهنگی» و روابط بی حدّ و حصر میان زنان و مردان است.

4. هنگامی که برهنگی زن در جامعه به ارزش تبدیل شود، پیامد طبیعی آن افزایش روزافزون آرایش و خودنمایی او در جامعه است.

در چنین جامعه ای، زن دیگر از راه علم و آگاهی و دانایی، ارزش نمی یابد، بلکه همچون عروسکی از راه جاذبه جنسی افزون تر به وسیله کسب درآمد گروهی آلوده و فریب کار و دیو صفت تبدیل می شود و کار به جایی می رسد که این اصل در جامعه پای می گیرد که «هر چه جاذبه جنسی افزون تر، ارزش شخصیتی بیشتر!»

 

حجاب و پاسخ به شبهات

مخالفان پدیده حجاب پرسش هایی مطرح می نمایند؛ همچون مسائل ذیل:

 

1. با توجه به اینکه نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل می دهند، آیا حجاب سبب انزوای این گروه بزرگ و سبب عقب افتادگی این گروه فعّال و در نهایت، تبدیل آنان به نیرویی سربار و مصرف کننده در جامعه نمی شود؟

در پاسخ به این پرسش، باید گفت: حجاب و پوشش هیچ گاه زن را در جامعه منزوی نمی سازد؛ زیرا حضور امروزین او در جایگاه های گوناگون، نادرستی این سخن را به اثبات می رساند.

 

2. حجاب دست و پاگیر است و زن را از فعالیت سازنده بازمی دارد.

اولاً، این پرسش زمانی درست است که منظور از «حجاب» چادر باشد، ولی اگر حجاب به معنای پوشش باشد، که چادر هم نوعی پوشش است، چنین اشکالی پیش نمی آید؛ زیرا اگر به مناطق گوناگون کشورمان بنگریم، غالب زنان روستایی در شالیزارها و دیگر عرصه های کشاورزی، فعالیت های خود را با حفظ حجاب، انجام می دهند و جالب آنکه حتی این کار را در بسیاری اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام می رسانند.

ثانیا، اگر بپذیریم منظور از حجاب «چادر» است و یا اصلاً حجاب زحمت دارد، چون این اصل برای سلامت و رشد جامعه مفید است، باید آن را تحمّل کرد؛ زیرا مگر دانش اندوزی زحمت ندارد؟ مگر راست گویی و دیگر ارزش های اخلاقی برخی از آزادی ها را سلب نمی کنند؟

 

3. حجاب طبع حریص مردان را بیشتر تحریک می کند و حرص آنان را شعله ورتر می سازد. آیا این شیوه کارآمد است؟

انسان به چیزی حرص می ورزد که هم از آن منع و هم به سوی آن تحریک شود، اما حجاب و پوشش زن در جامعه چنین نیست، بلکه حجاب از نگاه اسلام، تنها به منزله پوششی است که زن را در برابر تیرهای سهمگین نگاه مرد، که زهر گناه را با خود به همراه دارند، حفظ می کند و به او مصونیت می بخشد.

 

4. دلیل معقول و منطقی برای حجاب زنان چیست؟

شهید مطهّری رحمه الله می فرماید: «به عقیده ما، ریشه پدید آمدن حریم و حایل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعی برای زن یا عادت زنانگی نباید جست و لااقل، کمتر در اینجا جست وجو کرد. به طور کلی، بحثی است درباره ریشه اخلاق جنسی زن از قبیل حیا و عفاف و از آن جمله است: تمایل به ستر و پوشش خود از مرد. در اینجا، نظریاتی ابراز شده است با دقیق ترین آن ها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک الهام برای گران بها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطری و با یک حسّ مخصوص به خود دریافته است که از نظر جسمی، نمی تواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند، از عهده زور بازوی مرد برنمی آید و از طرف دیگر، نقطه ضف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیّت و مطلوبیّت قرار داده است ... وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف خود دانست، همان طور که متوسّل به زیور و خودآرایی و تجمّل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، توسّل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز جست و دانست که نباید خود را رایگان در اختیار گذارد، بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند.»(3)

 

5. آیا حجاب اختصاصی به دین اسلام دارد یا در ملل و اقوام گذشته هم وجود داشته است؟

قرآن در سوره اعراف، آیه 20 راجع به آدم و حوا می فرماید: وقتی شیطان آن دو را فریفت و آن دو از درخت ممنوعه خوردند و عورت های آن ها آشکار شد، آن ها با برگ های درختان عورت های خود را پوشانیدند. پس مسئله پوشش از اول آفرینش مطرح بوده؛ زیرا کتیبه ها، سکّه ها، تندیس ها، نقاشی ها، فرش ها، ظروف نقره ای و نقش های برجسته تاریخی حاکی از آن هستند که انسان ها از روزی که پا بر این کره خاکی نهاده اند، پوشش را مراعات می کرده اند. از کتاب مقدّس برمی آید که در عهد حضرت سلیمان علیه السلام زنان علاوه بر پوشش بدن، روبند بر صورت می انداختند.(4) و باز از قرآن استفاده می شود که در عهد حضرت سلیمان علیه السلام حتی ملکه سبا، که خورشیدپرست بود، پوشش کامل داشت؛ زیرا از آیات مربوط به داستان ملکه سبا چنین به دست می آید که وقتی او وارد قصر حضرت سلیمان علیه السلام شد و خواست به نزدیک تخت او برود، چون حضرت سلیمان علیه السلام دستور داده بود کاخ را از سنگی آبگینه فرش نمایند، بلقیس دامنش را بالا کشید تا هنگام رد شدن خیس نشود. در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام نیز حجاب رایج بود؛ نامزد اسحاق وقتی او را دید، برقع بر صورت انداخت.(5) زنان ایرانی در دوره های گوناگون، از مادها، هخامنشیان، اشکانیان و سامانیان دارای پوشش بودند.

طبق قراین و شواهد موجود در ایران باستان و در میان یهود و احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده، به مراتب سخت تر بوده است.

ویل دورانت درباره قوم یهود می نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت؛ چنان که مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و یا در شارع عام نخ می رشت یا میان مردم می رفت و با هر سنخی از مردم درد دل می کرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم می نمود همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»(6)

در زمان زرتشت، زنان منزلتی عالی داشتند و با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم و جامعه رفت و آمد می کردند. اما پس از داریوش، مقام زن، بخصوص در طبقه ثروتمند، تنزّل پیدا کرد. زنان فقیر، چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند، آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر، گوشه نشینی زمان حیض، که برایشان واجب بود، به تدریج امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی آن ها را فراگرفت. زنان طبقه بالای اجتماع جرئت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار، از خانه بیرون بیایند و حق نداشتند حتی پدران و برادران خود را ببینند؛ زیرا پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می شدند. به همین دلیل، در نقش هایی که از ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت و شمایل زنی دیده نمی شود.


1 دانش آموخته حوزه علمیه و مدرس دانشگاه.

2. مرتضی مطهّری، مسئله حجاب، چ 43، صدرا، 1375، ص 28.

3. مرتضی مطهری، پیشین، ص 69 70.

4. کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید) و ترجمه فاضل خان همدانی، ولیام گلن و هنری، کتاب سرود سلیمان، تهران، اساطیر، 1380، فصل پنجم، سفر نشید الاناشید، ب 5، ص 1003، آیه 8.

5. همان، سفر تکوین، باب 24، آیه 66.

6. ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمه ابوالقاسم ظاهری، انتشارات فرانکلین و اقبال، کتاب چهارم، «عصر ایمان»، بخش سوم، «عصر عظمت».



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : چهار شنبه 13 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

 

پیشگفتار

از آنجا که حجاب امری ضروری است وبهترین زینت زن بشمار می رود رشد و تهاجم فرهنگی سرسختانه سعی در عرضه زن چون کالایی به جهان دارد. سعی کردیم که این موضوع را در سه بخش از دیدگاه فقهای متاخر و مذاهب مختلف بررسی کنیم. دراین بخش بعنوان مقدمه، حجاب را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار می دهیم.

«و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهرمنها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن او ابائهن او ...»

حجاب یک امر فطری است و هر گاه انسان بر اساس فطرت خویش حرکت نموده و اعمال و آداب خود را بر آن اساس بنا کرده باشد، بی شک از سلامت روحی بیشتر واطمینان و آرامش افزونتری برخوردار گشته و در طریق تکامل انسانی، موفقتر خواهدبود. حجاب امری است فطری که از نهاد وسرشت انسان بر می خیزد، به این معنی که هر موجود زنده ای مایل است، آنچه دارد درحریم خود حفظ کند و در مقابل مهاجمین ومتجاوزین به دفاع و مقابله برخیزد.

حجاب سنگری است که در پناه آن،انسانیت انسان و ارزشهای عرفی و مذهبی اومحترم و محفوظ می ماند. این مطالب درمورد زن قطعا بیشتر صدق می کند زیرادستگاه آفرینش او را موجودی زیبا، جاذب و جالب جنس مخالف قرار داده است.

از طرفی حتی در حیوانات، حیوان نربطور غریزی از جفت خود مراقبت کرده وبیگانه را از دسترسی به او باز می دارد و این غریزه در انسان «غیرت » نام دارد. هر مرد باغیرت و حمیت از ناموسش محافظت نموده و او را از چشم ناپاکان دور می کند. و دلیل دیگر ما بر فطری بودن حجاب این است که پوشیدگی و حفظ زیباییهای زن در طول تاریخ با نمودهای مختلفی بطور بارز وجودداشته است. ویل دورانت راجع به قوم یهودو قانون قلمرو می نویسد:

"اگر زنی به نقض قانون یهودمی پرداخت، چنانکه بی آنکه چیزی بر سرداشته باشد به میان مردم می رفت و یا درخیابان عمومی نخ می ریسید و یا صدایش بلند بود که از در خانه اش بیرون می رفت، درآن صورت مرد حق داشت بدون مهریه زنش را طلاق دهد."

آیه ای که از نظرتان گذشت دارای نکات بسیاری از جمله وظایف زن ومرد،در معاشرت با یکدیگراست که عبارت است از:

1- هر مسلمانی باید ازچشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند.

2- مسلمان باید پوشش داشته باشد و عورت خود را از دیگران بپوشاند.

3- زنان باید پوشش داشته باشندو آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نسازند و در صدد تحریک وجلب توجه مردان برنیایند.

4- استثنائی که برای لزوم پوشش زن ذکر شده یکی جمله «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» که سبت به عموم مردان است و دیگری «و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن » است وخود دارای نکات ذیل است:

1- در آیه مورد بحث، چون عنایت به کار چشم یعنی عمل دیدن است کلمه ابصار بکار رفته است نه عیون.

2- غض و غمض دو کلمه است که درباره چشم به کار می رود. غمض به معنای برهم گذاردن پلکهاست که باکلمه عین همراه می شود. (غمض عین کن کنایه از صرف نظر کردن است.)ولی در مورد کلمه غض می گویند:«غض بصر یا غض نظر به معنای کاهش دادن نگاه است که منظور پرهیزاز تند نگاه کردن است یعنی اینکه خیره نشود و به اصطلاح علمای اصول نظرشان آلی باشد نه استقلالی.»

3- زینت یعنی چه؟ زینت درعربی از کلمه زیور فارسی اعم است زیرا زیور به زینتهایی گفته می شود که از بدن جدا می باشد مانند طلا آلات وجواهرات ولی کلمه زینت هم به این دسته گفته می شود و هم به آرایشهایی که به بدن متصل است مانند سرمه وخضاب.

راغب می گوید: «سه گونه زینت داریم: زینت نفسانی مثل علم واعتقادات نیک، زینت بدنی مثل قوت و بلندی قامت، زینت خارجی مثل مال و جاه.»

با بررسی آیات قرآن در موارداستعمال این ماده نتیجه می گیریم زینت چیزی است که مایه زیبایی می گردد. خواه این زیبایی حقیقی باشد یا ظاهری، ذاتی باشد یا صفاتی،طبیعی باشد یا مصنوعی.

زینت انسان چیزی است که مایه زیبایی انسان گردد چه زیبایی هنری مانند ایمان و چه زیبایی جسمی مانندچهره و بدن و چه زیبایی خارجی مثل آرایش لباس و زیورآلات.

زینتهای انسان (زن) دو نوع است:یک نوع زینتی که آشکار است و نوع دیگر مخفی مگر اینکه زن عمدابخواهد آن را آشکار کند.

حالا باید ببینیم زینت پنهان وآشکار کدام است و ملاک آن دوچیست؟

اگر عرف زمان نزول آیه را ملاک قرار دهیم، خیلی چیزها آشکار بوده است، مو، گلو، سینه و... و اگر عرف راعرف زمان بگیریم، این عرف، دائمادر حال تغییر و تحول بوده است.گاهی صورت پنهان می شده و گاهی آشکار. اصولیون می گویند: اگرمخصص متصل باشد، اجمال آن درعام سرایت می کند و عام را از حجیت می اندازد و لذا باز مشکل در جای خود باقی است.

ولی مفسران قرآن کریم، مصادیق زینت آشکار را تعیین نموده اند. ماروایاتی را به اجمال می آوریم. امام صادق «علیه السلام »می فرمایند: «زینت ظاهری سرمه و انگشتر است.» (1) و امام باقر«علیه السلام » فرموده اند: «زینت سه قسم است: زینتی برای عموم، زینتی برای محرم و زینتی برای شوهر.»

زینت برای عموم لباس، سرمه،انگشتر، رنگ دست و النگو می باشد وزینت برای محرم، محل گردنبند به بالاو محل خلخال به پایین است و زینت برای شوهر اعضای بدن زن می باشد.

در تفسیر مجمع البیان درباره زینت آشکار و نهان آمده است:

«درباره استثناء «الا ما ظهر منها»سه قول است: 1- مراد از زینت آشکار، جامه های رو است و مراد اززینت پنهان، پای برنجن و گوشواره ودستبند است که این قول از مسعودنقل شده است. 2- مراد از زینت ظاهره سرمه و انگشتر و خضاب دست است یعنی زینتهایی که درچهره و دو دست تا مچ واقع می شود.این قول ابن عباس است. مراد از زینت آشکار، خود چهره و دو دست تا مچ است، این قول ضحاک و عطاست.»

زمخشری درتفسیرکشاف می گوید:

«زینت عبارت است از چیزهایی که زن خود را به آنها می آراید از قبیل:طلا آلات، سرمه، خضاب.»

زینتهای آشکار از قبیل انگشتر،حلقه و سرمه و خضاب که مانعی نیست، آشکار بشود. اما زینتهای پنهان از قبیل دست برنجن و پای برنجن،گردنبند، تاج، کمربند و گوشواره، بایدپوشانیده شود مگر از عده ای که درخود آیه استثناء شده اند و سپس می گوید: «در آیه پوشانیدن خودزینتهای باطنه مطرح شده نه محلهای آنها از بدن و این به خاطر مبالغه درلزوم پوشانیدن آن قسمتها از بدن است از قبیل ذراع، ساق پا، بازو، گردن، سرو سینه و گوش. »

و در فلسفه استثنای زینتهای ظاهر، و مواضع آنها از قبیل چهره و دودست می گوید: «پوشانیدن اینها حرج است و زن چاره ای ندارد که با دودستش اشیاء را بردارد یا بگیرد وچهره اش را بگشاید خصوصا در مقام شهادت و در محاکمات و در ازدواج، وچاره ای ندارد از اینکه در کوچه ها راه برود خواه ناخواه از ساق به پایین یعنی قدمهایش معلوم می شود خصوصازنان فقیر که جوراب و احیانا کفش ندارند.» فخر رازی پس از اینکه بحثی می کند درباره اینکه آیا لغت زینت تنهابه زیباییهای مصنوعی گفته می شود یازیباییهای طبیعی را هم شامل می شودو خودرای دوم را انتخاب می کند،می گوید: «قفال و کسانی که زینت را به زیباییهای طبیعی می گویند، عقیده دارند که زینت آشکار چهره و دودست تا مچ در زنها و چهره و دودست و پا است در مردها، چون ضرورت معاشرت ایجاب کرده که چهره و دو دست تا مچ باز باشد وشریعت اسلام شریعت سهل و آسان است و پوشانیدن این دو واجب نشده است ». اما کسانی که زینت را به امورمصنوعی حمل کرده اند می گویند:«مقصود از زینت ظاهر، زینت چهره ودست است از قبیل وسمه، گلگونه،خضاب، انگشتر. علت این استثناء این است که پوشانیدن اینها برای زن دشوار است و زن ناچار است که بادستهای خود اشیاء را بردارد... .»

× از آنچه بیان شد، در می یابیم که برای زن، پوشانیدن چهره و دستها تامچ واجب نیست حتی آشکار کردن آرایشهای عادی و معمولی که در این قسمتها وجود دارد، نظیر سرمه وخضاب مانعی ندارد.

ستر در نماز

زن باید در موقع نماز تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشاند، ولی پوشاندن صورت به مقداری که دروضو شسته می شود و دستها تا مچ وپاها تا مچ، لازم نیست اما برای آنکه یقین کند که مقدار واجب را پوشانده است، باید مقداری از اطراف صورت و قدری پایین تر از مچ را هم بپوشاند. (2)

بر زن واجب است ، گردن و زیرچانه خود را حتی بنابر احتیاط واجب مقداری از زیرچانه را که بعد از بستن روسری دیده می شود، بپوشاند. (3)

- کنیز و دختر بچه - در پوشش نماز- مانند زن حر و بالغ می باشند. جزآنکه پوشاندن سر و مو و گردن بر این دو واجب نیست. (4)

- هر گاه انسان در بین نماز بفهمدکه قسمتی را که باید بپوشاند،پیداست، باید فورا آن را بپوشاند به شرط اینکه کاری که صورت نماز را برهم می زند، بجا نیاورد و چنانچه پوشاندن آن زیاد طول بکشد، احتیاطواجب آن است که خود را بپوشاند ونماز را تمام کرده و دوباره بخواند. (5)

- هرگاه بعد از نماز بفهمد که مقدارواجب را در حال نماز نپوشانده،نمازش صحیح است. (6)

بنابر آنچه گفته شد، در می یابیم که زن در غیر حال نماز، هنگامی که درمعرض دید نامحرم قرار گیرد، لازم است تمام بدنش را بپوشاند بجز دومورد: یکی دستها تا مچ و دیگرصورت به اندازه ای که در وضو،شستن آن واجب است (7) ، در حال نمازنیز اگر در معرض دید نامحرم قرارگرفت، همین حکم را دارد و اگر جایی نماز می خواند که در معرض دیدنامحرم نیست، بایستی تمام بدن خودرا بپوشاند بجز سه مورد که اگرنپوشاند، نمازش صحیح است:

الف :صورت به اندازه ای که دروضو، شستن آن واجب است.

ب : دستها تا مچ

ج : کف و روی پاها تا قوزک پا

نپوشاندن عضو در موارد یاد شده نیز تا زمانی جایز است که با قصدریبه (8) و تلذذ به آن ننگرند وگرنه برای پرهیز از گناه، پوشیدن آن موضع نیزلازم است و همچنین آن عضو دارای زینت نباشد و الا پوشش آن مقدار هم لازم است. (9)

خوب است با هم نگاهی برنظرات مذاهب پنجگانه بیفکنیم:

مذاهب اتفاق دارند (10) که هر زن ومردی باید خود را در حال نمازبپوشاند، همانطور که از بیگانه در غیرنماز می پوشاند، ولی اختلاف دارند درآنچه بیش از آن زن باید بپوشاندصورت و دو دست یا چیزی از آن راکه در حال نماز واجب است و در غیرآن واجب نیست و نیز آنچه بر مردبیش از بین ناف و زانو باید بپوشاند درحالی که آن در غیر حال نماز، واجب نیست.

حنفیه: بر زن است که روی دودست و کف پا را بپوشاند و بر مرداست که زانو را علاوه بر بین زانو وناف بپوشاند.

شافعیه و مالکیه: در حال نماز برزن واجب است که صورت و روی وپشت دو دست را بپوشاند.

حنابله: جز کشف صورت برای اوجایز نیست.

امامیه: آنچه بر هر زن و مرد درحال نماز واجب است، در غیر نمازهم واجب است هر چند ناظر بیگانه باشد، بر زن جایز است صورت خودرا در حال نماز به مقدار شستن وضو ونیز دو دست را تا مچ و دو پا را تا ساق باز بگذارد و نیز باید عورتین خود رابپوشاند و افضل بین ناف تا زانو است.

پرسش و پاسخ

سوال 1: مگر خداوند به زنهانامحرم است که زن گر چه در اتاق هفتم و در بسته و تاریک نماز بخواند،بایستی خود را بپوشاند؟

جواب: اولا" فلسفه همه احکام الهی برای ما روشن نیست.

ثانیا: شاید حکمت دستور الهی این باشد که این بهترین حالت نزدخداوند است و با بهترین وضع نزد اوحاضر شود و به عبادت بپردازد و یااینکه خود، بهترین تمرین برای حجاب به شمار می رود. (11) سوال 2: آیا پوشش زن در نمازباید طوری باشد که از هیچ طرف، بدن او دیده نشود؟

ج : از تمام اطراف باید پوشش داشته باشد مگر جاهایی که از قسمت پایین قابل دیدن باشد. فرضا اگر زن بدون روسری و یا مقنعه نماز بخواند وطوری چادرش را روی صورتش بیاورد که زیر گلویش دیده نشود - اگرچه در هنگام رکوع ممکن است از زیرقابل دیدن باشد - اشکال ندارد و یاهنگامی که بر سطح یا پنجره ای ایستاده باشد به طوری که عورتش رانبیند،اگر در آنجا ناظری باشد، اقوی واحتیاط واجب پوشاندن آن از تحت است. (12)

سوال 3: چنانچه زن هنگام نماز یاپس از آن در یابد برخی از اندامش که پوشیدن آن لازم بوده، عریان مانده است، تکلیفش چیست؟

ج: نمازش صحیح است و اگر درمیان نماز است، بایستی برای ادامه نماز آن را بپوشاند. (13) اگر چه احتیاطواجب اعاده نماز است بعد از اتمام،مخصوصا اگر پوشانیدن محل، به زمان زیادی نیاز داشته باشد.

سوال 4: چنانچه مدتی با پوششی نماز خوانده است و بعد دریافته که کافی نبوده (جهل به حکم است)،تکلیف چیست؟

ج: اگر احتمال بطلان نمی داده تااینکه تحقیق کند، قضا ندارد. (14)

ستر مرد

مردان باید عورتین خود را ازمردان دیگر و ایضا از محارم خودبپوشانند بجز از همسران خود وپوشانیدن بقیه بدن ا ز آنها واجب نیست (15) ، لذا دکتر بودن از مستثنیات نیست و مردان باید عورتین خود را ازدکترها نیز بپوشانند مگر در مقام اضطرار.

- مردان بنابر احتیاط مستحب بایدمواضعی را که بطور معتاد مردان می پوشانند، از نامحرم بپوشانندخصوصا اگر بدانند نامحرمی به قصدلذت و ریبه به آنها نگاه می کند که پوشاندن آنها واجب می باشد. (16)

- مرد باید بالاتر از مچ و سینه وپاهای خود را و مواضعی را که معمولا" مردان می پوشانند، از نامحرم که ناظربرآنهاست بپوشاند و پوشاندن مواضع دیگر مثل سر، صورت ودست لازم نیست.

- نپوشاندن هر جای بدن به قصد به حرام انداختن نامحرم حرام است. (17) - برهنه کردن بدن به قصد لذت وریبه در مقابل محارم و دیگران حرام است. (18)

- لذا اگر مردی بازو و سینه و یابدن خود را به قصد آنکه نامحرمی به او نگاه بکند، باز بگذارد و یا پیراهن نازک بدن نما بپوشد به قصد آنکه نامحرم به او نگاه کند، حرام است وباید از آن اجتناب نماید، لذا اگر لباس آستین کوتاه بپوشد نه به قصد حرام انداختن دیگری اگر چه علم داشته باشد دیگری به حرام می افتد بنابراحتیاط مستحب، نباید چنین لباسی بپوشد.

اما در مورد بچه ها، بچه ها یاممیزند یا غیر ممیز:

- اگر بچه ها ممیز نیستند چه پسر وچه دختر پوشش از آنها واجب نیست حتی عورتین.

- اگر بچه ها ممیز هستند، مرد بایدعورتین خود را از آنها مطلقا بپوشاند. (19)

پرسش و پاسخ

سوال 1 : آیا خانمهای نامحرم می توانند برای مردان آمپول بزنند و یافشار خون گرفته و یا عکسبرداری کنند؟

ج: اگر مستلزم لمس و یا نگاه به بدن مرد باشد، جایز نیست مگر درمقام اضطرار. (20)

سوال 2 : آیا پوشیدن مایو یالباسهای زیر که حجم عورتین پیدااست لکن پوست بدن پیدا نیست،برای پوشش در مقابل دیگران کافی است؟

ج: اگر مفسده ای بر آن مترتب نباشد، اشکالی ندارد. (21)

سوال 3 : پوشیدن پیراهنی که آستین آن بالای آرنج می باشد برای مردان چه صورتی دارد؟

ج : بر مردها پوشاندن بدن خود ازدیدن زن نامحرم واجب نیست ولی اگربداند که در معرض دید نامحرم قرارمی گیرد و نگاه می کنند جهت تحرز ازمعاونت بر اثم باید دستها تا مچ رابپوشاند. (22)

ستر زن از نامحرم

- پوشیدن بدن از نامحرم بالغ،سوای صورت و دستها، واجب است و صورت و دستها را نیز اگر دریابد که با قصد لذت و ریبه نگاه می کنند،پوشیدن آن واجب است. (23)

- خانمها نمی توانند آستین خود رابرای آمپول زدن و یا فشار خون و یانبض گرفتن و غیره در مقابل نامحرم بالا بزنند، مگر در مقام اضطرار. (24)

سترزن از بچه

- بچه ها یا به سن تمییز رسیده اند یانرسیده اند:

اگر به سن تمیز نرسیده باشد،پوشیدن بدن حتی عورتین از او واجب نیست.

و اگر به سن تمییز رسیده باشد یادختر است یا پسر:

اگر دختر باشد، خانمها بایدعورتین خود را بپوشانند. و اگر پسرباشد(محرم یانامحرم) در صورتی که ممیز محرم باشد، پوشیدن عورتین برای خانمها لازم است و اگر نامحرم باشد، علاوه بر اینکه بر خانمها واجب است عورتین خود را از آنها بپوشانند،بنا بر احتیاط واجب باید تمام بدن خود، به استثنای وجه و کفین را از آنهابپوشانند. (25)

پوشیدن بدن از نامحرم غیر بالغ،ممیز بجز قرص صورت و دستها تا مچ- بخصوص پسر بچه ای که نزدیک بلوغ است - واجب است. لذا درحمامهای عمومی در برخی ازروستاها که زنها پسر بچه های ممیزخود را همراه می آورند، بایستی از این کار جلوگیری شده و پوشش را رعایت کرد. (26)

پرسش و پاسخ

س 1: گفته شد که باید زن ازپسربچه ممیز خود را بپوشاند،بفرمایید ممیز بودن پسر بچه از چه راه و یا راههایی شناخته می شود؟

ج: مطالبی که بزرگترها می فهمند واطفال آنها را درک نمی کنند اگرچه به حدی برسد که آن مطالب را تشخیص بدهد، او را ممیز می گویند. (27)

س 2 : آیا شوهر خواهر و برادرشوهر همچون باقی نامحرمند و حکم خود پوشی از آنان نیز مانند دیگران است؟

ج : آنها مانند باقی نامحرمانند و درحکم، با آنها تفاوتی ندارند وهمانگونه که زن از دیگر نامحرمان خود را حفظ می کند، از آنان نیز خودرا باید حفظ کند; فرضا نمی تواند باپای بدون جوراب عبور کند. (28)

س 3 : چنانچه نپوشاندن وجه وکفین، فسادی را برای زن در جامعه به بار آورد،آیا پوشاندن آن دو، واجب می شود یا نه ؟

ج : در فرض سؤال واجب است. (29)

س 4 : کسی که از روی احتیاط که مبادا نپوشیدن وجه و کفین فسادی راباعث می شود، آن را بپوشاند، آیا امرمستحبی را به جا آورده است یا نه؟

ج : احتیاط خوبی انجام داده است. (30)

س 5 : آرایشگری که زنها را آرایش می کند و می داند زن، خود را به نامحرم نشان می دهد، چه حکمی دارد ؟

ج : اگر به قصد نشان دادن به نامحرم او را آرایش می کند، اعانت براثم است و حرام ولی اگر علم دارد وبدون قصد، عیبی ندارد. (31)

س 6 : آیا برای زن در عده رجعیه،حفظ حجاب از شوهر واجب است ؟

ج : ستر واجب نیست بلکه درروایات امر شده به خضاب و اکتحال وتزیین و اظهار زینت و تشویق زوج به رجوع. (32)

س 7 : آیا پوشیدن مانتو و شلواری که حجم بدن و یا برجستگی های آن رادر مقابل نامحرم آشکار می کند، جایزاست ؟

ج : از جهت حجاب و ستر، کافی است ولی چنانچه پیدا بودن حجم یابرجستگیهای بدن باعث ریبه و مفسده باشد، باید بپوشاند. (33) (آیات عظام: امام،آیة الله گلپایگانی )

س 8 : آیا خانمها می توانند بدون تحقیق کردن از وجود دکتر زن، نزددکتر مرد بروند؟

ج : جایز نیست.(آیات عظام:امام،اراکی،گلپایگانی)

س 9 : در شهر ما، هم دکتر زن هست و هم دکتر مرد، لکن دکتر مردحاذقتر است ; آیا خانمها می توانندنزد دکتر مرد بروند؟

ج : در صورتی که دکتر زن نتواندمداوا کند، اشکالی ندارد.(آیات عظام:امام،اراکی، گلپایگانی)

س 10 : آیا نمایان بودن کف پا،روی پا، قوزک پا و یا پاشنه پا از مردان نامحرم جایز است؟

ج : جایز نیست. (استفتاء از آیات عظام:امام،اراکی، گلپایگانی)

لذا خانمها نمی توانند با پای بدون جوراب در مقابل نامحرم رفت وآمد کنند و یا با این وضع برای خریدچیزی به مغازه نزدیک بروند و یا اگرنامحرم در خانه است، بدون جوراب،در مقابل او ظاهر شوند; اگر چه نامحرم برادر شوهر، شوهر خواهر ویا فرد دیگری باشد.

س 11 : اگر شخصی از دختری ازبستگان خود خواستگاری کند و دخترقبول نکند ولی پس از آن هم یکدیگررا ملاقات کنند، در صورتی که آن پسرهنوز مجرد باشد، آیا دختر باید بیشتراز حد واجب، حجاب را رعایت کند؟

ج : از هر کاری که موجب مفسده وگناه می شود، باید پرهیز کرد.(آیات عظام:امام،اراکی، گلپایگانی)

به عنوان نتیجه می توان گفت:نمایان بودن زیر چانه، گردن، گوش،سینه، دستها تا بازو برای خانمها جایزنیست و باید این مواضع را از نامحرم بپوشانند. خانمها در منزل و یا اماکنی که نامحرم است، هنگام برداشتن چیزی از بلندی یا گرفتن چیزی ازدست نامحرم و یا تعارف کردن میوه وغیره به نامحرم و یا غذا خوردن درمقابل او و یا در هنگام خرید اجناس ازمغازه ها و یا هنگام حمل بار باید کاملامراقب باشند زیرا احتمال عقب رفتن آستین و کنار رفتن پوشش دست، پا ودیگر اعضا زیاد است.

انواع لباسهای زینتی

الف : زنان

در حجاب اسلامی، نوع لباس ورنگ آن تفاوت نمی کند بلکه پوشاندن تمام بدن غیر از صورت و دستها تا مچ است. پوشیدن لباسهای زینتی هرچندبدن آشکار نباشد، جایز نیست ; لذابرای زنان، پوشانیدن موهای مصنوعی و زینتهای مصنوعی مثل دستبند،گردنبند نیز لازم است. البته در غیر حال نماز، در مقابل نامحرم; ولی درحال نماز پوشاندن آنها لازم نیست.

پرسش و پاسخ

س 1 : آیا برای زنان پوشیدن کفش صدادار، به طوری که موقع راه رفتن،صدای آن را نامحرم بشنود، اشکال دارد؟

ج : در صورتی که مفسده ای بر آن مترتب شود، اجتناب از آن لازم است. (34)

س 2 : اگر خانمی بداند نامحرمی باقصد لذت و ریبه به دست و صورت اونگاه می کند - اگرچه وجه و کفین اوزینت نداشته باشد - آیا پوشاندن آنهالازم است؟

ج : بله، باید این دو موضع را ازنامحرم بپوشاند.

لذا رفتن به مکانی که زن می داندنامحرم به قصد لذت به او نگاه می کند، جایز نیست. (35)

س 3 : مراد از زینت چیست؟

ج : هر چیزی که عرفا زینت محسوب گردد، به آن زینت گویند. (36)

س 4 : آرایش کردن خانمها دربیرون از خانه و یا محل کار یا درس چه صورتی دارد؟

ج : آیة الله اراکی: بر زن واجب است، زینت خود را از نامحرم بپوشاند.

- آیة الله گلپایگانی: جایز نیست.

- آیة الله خامنه ای: اصل آرایش اشکال ندارد ولی واجب است دربرابر نامحرم بپوشاند. (37)

س 5 : اگر بانوان سرمه را نه برای زینت بلکه به خاطر فوایدی که از نظرطبی در آن وجود دارد، بزنند آیا درمقابل نامحرم در این صورت بایدبپوشانند؟

ج : اگر عرفا زینت محسوب شودباید بپوشاند، قصد زینت داشته باشدیا نداشته باشد. (38) (استفتاء آیات عظام: امام،اراکی، گلپایگانی)

س 6 : آیا شرعا زنی که مشخص است ابروانش را برداشته، برای رعایت اصول حجاب کامل، حتما بایدآن را بپوشاند یا می تواند آن را نمایان کند.

ج : باید بپوشاند. (39)

س 7 : آیا بند انداختن صورت برای خانمها زینت محسوب می شود؟

ج : امام و آیة الله گلپایگانی: بله!زینت است و باید از نامحرم بپوشاند. (40)

- آیة الله اراکی: در صورتی که عرفازینت باشد، پوشیدن آن از نامحرم واجب است.

لذا خانمها می توانند همان قسمتی از صورت یا دست را که زینت کرده اند، بپوشانند و پوشاندن بقیه صورت واجب نیست، البته بنا به نظرآیة الله گلپایگانی، بنا بر احتیاط واجب،وجه و کفین باید از نامحرم پوشیده شود چه زینت داشته باشد، چه نداشته باشد. پس داشتن النگو،دستبند، انگشتر، بلند کردن ناخن،لاک زدن، حنا گرفتن و بعضی ساعتهای مچی که برای زینت استفاده می شود، پوشیدن بعضی دستکشهای توری برای زینت، همگی از زینتهای دست به شمار می آید و باید آنها را ازنامحرم بپوشاند که در مساله پوشش فرقی بین نامحرمها نیست; چه فامیل نزدیک و چه غریبه، خانمها باید درمجالس و میهمانیهای فامیل و یا غیرآن وجه و کفین خود را بپوشانند و یا اززینت کردن آن پرهیز کنند.

س 8 : خانمی هستم که حلقه ازدواج خود را نه برای زینت بلکه برای یادگاری و وفاداری به شوهرم دست کرده ام آیا پوشاندن آن ازنامحرم واجب است؟

ج : به دست کردن هرگونه حلقه ای زینت محسوب می شود و پوشاندن آن از نامحرم واجب است. (41) (استفتاء از آیات عظام: امام، اراکی، گلپایگانی)

س 9 : آیا فرقی بین آرایش کردن هست؟ و اگر کسی بسیار بد زینت کرد، باید از نامحرم پوشیده شود؟

ج : زینت کردن به زشتی و زیبایی نیست هر چه که عرفا به آن زینت گویند، باید از نامحرم پوشاند. (42) (استفتاءاز آیات عظام: امام، اراکی، گلپایگانی)

س 10 : آیا عطر زدن و یا خوشبوکردن به وسیله مواد و مایعات دیگر،برای آقایان و خانمها در صورتی که بوی آن به مشام نامحرم برسد، اشکال دارد؟

ج : عطر زدن اشکالی ندارد ولی اگر عطر زدن بانوان موجب مفسده وتحریک باشد، جایز نیست (43). - البته بنابه نظر آیة الله گلپایگانی اگر به قصدجلب توجه نامحرم باشد، اشکال دارد.

س 11 : آرایش کردن زن برای غیرهمسر در بعضی مجالس زنانه مثل عروسی چه حکمی دارد؟

ج : در صورتی که نامحرم او رانبیند، اشکالی ندارد. (44) (استفتاء از آیات عظام: امام، اراکی، گلپایگانی)

س 12 : پوشاندن زینت و زیورهای صورت و دست در نماز در جایی که نامحرم نیست، آیا لازم است؟

ج : واجب نیست.

س 13 : در جایی که نامحرم به قصد ریبه و تلذذ به زن نگاه کند و یاصورت و دستهایش زینت دارد، اگرصورت و دستها را نپوشیده با همان حال نماز بخواند چه حکمی دارد؟

ج : اگر چه کار حرامی انجام داده ولی نمازش صحیح است. (45)

ب : مردان

1- طلا 2- حریر 3- ابریشم

1- طلا

پوشیدن لباس طلا بافت برای مردحرام است و نماز با آن باطل است ولی برای زن در هر حال اشکالی ندارد لذا به دست کردن حلقه طلا یا به گردن انداختن آن و یا ساعت و دگمه،عینک طلا و یا هر چیز زینتی دیگر که طلا باشد، جایز نیست. (46)

- طلای سفید حکم طلای زرد راندارد، پوشیدن آن برای مرد اشکالی ندارد مگر آنکه همان طلای زرد باشدکه رنگ آن تغییر کرده باشد. (47)

- مساله زینت کردن به مطلا، درصورتی که صدق طلا بر آن نشود،اشکال ندارد. (48)

- اگر چیزی ممزوج از طلای زرد وفلز دیگری باشد، اگر طلای زرد در آن حل شده باشد به طوری که طلای زردبر آن صدق نکند، حکم طلای زرد راندارد. (49)

- اگر مردی شک کند که چیزی ازجنس طلاست یا نه، استفاده کردن ازآن برای او اشکال ندارد. (50)

- اگر مردی نداند که انگشتر یالباسش از طلاست و با آن نمازبخواند، نمازش صحیح است اما اگرفراموش کند این مساله را و با آن نمازبخواند، بنابر احتیاط واجب نمازش باطل است. (51)

- محکم کردن دندانها با طلا و پرکردن با طلا بلکه روکش طلا به آنهانمودن و یا از طلا دندان مصنوعی گذاشتن در نماز بلکه در غیر نماز هم اشکال ندارد اما در مورد دندانهایی مثل ثنایا که پیدا هستند اگر قصد تزیین و زیبایی شود، خالی از اشکال نیست و بنا بر احتیاط واجب باید از آن اجتناب شود و همچنین قاب ساعت رااز طلا قرار دادن و همراه داشتن آن درنماز، اشکالی ندارد ولی اگر زنجیرساعت از طلا باشد و آن را به گردن ویا به لباس بیاویزد، نماز خواندن با آن مشکل است بر خلاف آنکه آویزان نباشد اگر چه همراه نمازگزار درجیبش باشد، که اشکالی ندارد. (52)

س 1 : انگشتر طلا در نماز دردست مرد چه صورتی دارد؟

ج : حرام است ولی حرام نیست همراه داشتن طلا در نماز چه سکه دارباشد یا نباشد. (53)

2- حریر

س 2: اگر لباس نمازگزار حریرباشد چه صورتی دارد؟

ج : از برای مردان، حرام و مبطل نماز است در صورتی که پهنای آن ازچهار انگشت زیاده باشد و اما برای زنان مباح و جایز است چه در نماز وچه در غیر نماز. (54)

- چیزی که نماز در آن تمام نمی شود مانند بند شلوار و عرقچین بنابراحتیاط واجب نباید از حریرخالص باشد. (55)

3- ابریشم

- لباس مردان، ابریشم خالص نباشد. حتی پوشیدن آن برای آنان درغیر نماز هم جایز نیست اگرچه بنابراحتیاط واجب، به تنهایی با آن نشود نماز خواند، مثل بند شلوار وکلاه و مقصود از ابریشم آن است که شامل پیله هم می شود و برای زنان حتی در نماز و برای مردان درضرورت و در جنگ جایز است. (56)

- اگر تمامی یا نیمی از آستر لباس از ابریشم خالص باشد، پوشیدن آن برای مرد جایز نیست. (57)

- آنچه بر مردان حرام است،خصوص پوشیدن ابریشم است، فرش کردن و روی آن سوار شدن و خود رابه آن پیچیدن یعنی در وقت خواب،زیر آن رفتن مانعی ندارد و دکمه لباس و نشانه های آن و نخها و قیطانهایی که در لباس قرار داده می شود، از ابریشم باشد، اشکال ندارد کما اینکه دستمال روی جراحات و دمل گونه ها وپارچه ای که مسلوس البول است (ازآن جهت نگهداری بول استفاده می کنند) از ابریشم باشد، اشکالی ندارد، بلکه وصله زدن لباس و حاشیه دوزی آن با ابریشم در صورتی که آن قدر زیاد باشد که پوشیدن حریر به آن صدق کند، اشکال ندارد، اگرچه درحاشیه دوزی احتیاط این است که ازاین مقدار بیشتر نباشد. (58)

- آنچه حرام است، پوشیدن ابریشم محض است، لذا پوشیدن ابریشمی که با چیزی مخلوط است،اشکال ندارد و معیار آن است که عرفاممزوج بودن صدق کند که از خالص بودن به در آید اگر چه آن چیز یک درهم باشد (59) و آن غیر ابریشم بایدچیزی باشد که نماز در آن صحیح است بنابراین کفایت نمی کند که با پشم و کرک حیوان حرام گوشت، مخلوطباشد; اگرچه مخلوطبودن با اینها برای رفع حرمت پوشیدن،کفایت می کند،البته پوشیدن لباسی که از تابیده ابریشم و طلا بافته شده،حرام است همانگونه که نماز در آن صحیح نیست.

- اگر شک کند که چیزی ابریشم است یا غیر ابریشم، پوشیدن و نماز باآن جایز است و چیزی به نام "شعری"برای کسی که حقیقت آن را نمی داند ازقبیل آن است که در ابریشم بودن شک دارد پس نماز با آن جایز است وهمچنین است اگر شک کند که ابریشم خالص است یا با چیزی مخلوط است،می تواند با آن نماز بخواند هر چنداحتیاط آن است که از آن اجتناب نماید. (60)

- پوشیدن ابریشم برای بچه،اشکال ندارد، لذا اگر ولی به بچه ابریشم پوشاند حرام نیست و بعیدنیست که نماز بچه در لباس ابریشمی صحیح باشد. (61)

- اگر دستمال ابریشمی و مانند آن در جیب مرد باشد حرام نیست و نمازرا باطل نمی کند. (62)

- در حال اضطرار و ناچاری،پوشیدن لباس ابریشمی خالص و طلابافت و لباس غصبی و یا لباسی که ازمردار است، مانعی ندارد و می تواند باآن نماز بخواند. (63)

مذاهب اتفاق نظر دارند که پوشیدن ابریشم و طلا برای مردان حرام و برای زنان جایز است زیراپیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله » فرمودند: لباس طلاو حریر برای مردان امتم حرام و برای زنان آنها حلال است.

امامیه: خواندن نماز با ابریشم خالص یا لباس طلادار مانند کمربند،کلاه، جوراب و انگشتر طلا برای مردان صحیح نیست ولی در حال جنگ یا در حال بیماری اگر با آن نمازبخوانند، جایز است.

شافعیه: اگر مردی با لباس حریر یاروی فرش حریر نماز گذارد، حرام است ولی نمازش صحیح است. (64)

پی نوشتها:

1) در بعضی نسخه ها زینت ظاهری از نظرامام انگشتر و النگو و در بعضی دیگر صورت ودستها ذکر شده است.

2) کتاب توضیح المسائل، حضرت آیة الله اراکی،مسئله 783، باب ستر بدن در نماز/ توضیح المسائل، حضرت امام خمینی، م 789، باب ستر درنماز/ توضیح المسائل، حضرت آیة الله مکارم شیرازی، باب ستر در نماز

3) مسئله 4 تحریرالوسیله، ج 1

4) مسئله 5، تحریرالوسیله، ج 1

5) رساله توضیح المسائل آیة الله مکارم شیرازی،باب ستر در نماز

6) همان مدرک

7) اگرچه احتیاط مستحب آن است که دو موضع را نیز بپوشاند. عروة الوثقی، ج 1، فی الستر والساتر،ص 550 / احکام بانوان، محمد وحیدی ، ص 15

8) ریبه: دودل شدن، شک و تردید، در اینجایعنی ترس از فتنه وقوع در حرام و خوشگواری وخوشخواهی

9) عروة الوثقی، ج 1، ص 559 ، فی الستر والساتر، مسئله 5

10) محمد جواد مفید ، فقه تطبیقی، باب سترصلاتی از دیدگاه مذهب خمسه

11) رک به: «مسئله حجاب »، شهیدمرتضی مطهری- «پوشش دراسلام »، محمد محمدی اشتهاردی -«احکام بانوان »، محمد وحیدی

12) عروة الوثقی، ج 1 فی الستر، صفحه 553،مسئله 13/ تحریر، ج 1 ، ص 143، مسئله 6، فی الستر و الساتر

13) عروة الوثقی، ج 2، ص 5، فی الخلل، مسئله 8/ ج 1 ، ص 553، فی الستر ، مسئله 11و 12

14) استفتاء حضرت آیة الله خمینی(قدس سره)

15) عروة الوثقی ، ج 1، فی الستر و الساتر،ص 549، حضرت امام و آیة الله اراکی

16) همان مدرک، و امام : عروة الوثقی، نکاح،مسئله 51

حضرت آیة الله گلپایگانی: «احتیاط واجب این است که مرد مواضعی را که معمولا" پوشیدن آن در بین مردان متعارف است در صورتی که بداند زن اجنبیه به او نگاه می کند، بپوشاند.» مجمع المسائل، ص 644، ج 2

17) کتاب استفتاء امام خمینی، گلپایگانی، اراکی

18) همان مدرک

19) عروة الوثقی. ج 1. فی السترو الساترص 550

20) امام، توضیح المسائل، مساله 2433 و عروة،باب نکاح، م 19، استفتاء.

گلپایگانی، توضیح المسائل، م 2442 و مجمع المسائل ج 2، س 644 و استفتاء

اراکی، توضیح المسائل، م 2437 و استفتاء

21) همان مدرک و کتاب استفتاءات امام،گلپایگانی

22) استفتاء آیة الله خامنه ای

23) همچنین اگر وجه و کفین زینت داشته باشد.گلپایگانی: بنابراحتیاط واجب باید وجه و کفین را هم از نامحرم بپوشاند. (عروة الوثقی، ج 1،فی الستروالساتر، ص 550)

24) امام، گلپایگانی، اراکی، عروة الوثقی، ستروساتر، ص 550; گلپایگانی، اراکی، استفتاء

25) همان مدرک

26) توضیح المسائل، آیة الله خویی، م 2444;آیة الله خویی: زن باید بدن و موی خود را از مردنامحرم بپوشاند و بهتر آن است که بدن و موی خود را از پسری که بالغ نشده ولی خوب و بد رامی فهمد، بپوشاند.

27) کتاب استفتاءات حضرت امام(ره)

28) همان مدرک

29) استفتاءات حضرت امام(ره)

30) همان مدرک

31) توضیح المسائل حضرت آیة الله اراکی، بخش استفتاءات، ص 524

32) همان مدرک، ص 512

33) امام، آیة الله گلپایگانی: جوراب در صورتی که موجب جلب توجه اجنبی باشد جایز نیست.

34) امام خمینی، استفتاء از کتاب احکام ازدواج ص 194; کتاب احکام، روابط زن و مرد، ص 75.

35) عروة الوثقی، فی الستر و الساتر، ص 551، م 4 ; احکام روابط زن و مرد، م 129، ص 88

36) استفتاء امام، گلپایگانی، اراکی

37) احکام روابط زن و مرد، ص 75

38) احکام روابط زن و مرد، م 118، ص 83

39) احکام روابط زن و مرد، م 119، ص 84

40) استفتاء از کتاب احکام ازدواج، ص 195;کتاب احکام روابط زن و مرد، ص 72

41) احکام روابط زن و مرد، م 123، ص 86

42) احکام روابط زن و مرد ، م 124 ، ص 86

43) استفتاء از آیات عظام: امام، اراکی،گلپایگانی، احکام روابط زن و مرد، م 125، ص 87

44) احکام روابط زن و مرد، م 127، ص 87

45) عروة الوثقی، ج 1، ص 551، فی الستر،مساله 4 و 5

46) امام، توضیح المسائل، م 831; گلپایگانی،توضیح المسائل، م 839; اراکی، توضیح المسائل،م 825

47) امام، ج استفتاءات، لباس مصلی، سؤالات 50 تا 54

48) امام، گلپایگانی، عروة الوثقی، شرایط لباس مصلی، شرط پنجم

49) امام، کتاب استفتاءات، ج 2، ص 8;گلپایگانی، توضیح المسائل، م 841; اراکی،استفتاء

50) امام، کتاب استفتاءات، ج 1، لباس مصلی،سؤال 55; تحریرالوسیله، م 18

51) آیة الله فاضل لنکرانی، توضیح المسائل،شروط لباس نمازگزار

- اگر مردی نداند یا فراموش کند که انگشتری یالباسش از طلا است و با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است. (اراکی )

- اگر مردی فراموش کند که انگشتری یا لباس اواز طلاست یا شک داشته باشد و با آن نمازبخواند، واجب نیست که آن نماز را دوباره بخواند و همچنین اگر جاهل قاصر باشد.(توضیح المسائل، آیة الله شاهرودی، شرایط لباس نمازگزار)

52) تحریرالوسیله، مساله 14

53) آیت الله سبزواری: هدایة الانام، باب شروطلباس مصلی

54) همان مدرک

55) اراکی، توضیح المسائل، م 828

56) تحریرالوسیله، ج 1، ص 264، م 14

57) امام، توضیح المسائل، م 835

- گلپایگانی: اگر کمتر از چهار انگشت بسته،ابریشم باشد، اشکالی ندارد و بیشتر از آن پوشیدنش برای مرد حرام است. (توضیح المسائل ، م 843)

- اراکی: حرام ونماز در آن باطل است.(توضیح المسائل، م 829)

58) امام، تحریر الوسیله، ج 1، ص 265

59) امام، تحریر الوسیله، م 16

- فاضل لنکرانی: اگر غیر ابریشم مقدار کمی باشدکه به حساب نیاید، نماز خواندن با آن لباس برای مرد جایز نیست.

60) همان مدرک، م 18

61) همان مدرک، م 19

62) امام، گلپایگانی، عروة، شرایط لباس مصلی،شرط ششم، ص 564

63) اراکی، توضیح المسائل، م 833; امام، توضیح المسائل، م 839

64) مغنیه - محمد جواد: فقه تطبیقی، ص 179،شرایط لباس نمازگزار



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 133
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

مقدمه:

انسان موجودی متفکر در چرخه هستی است که نظام فکری متناسب با اهداف آفرینش و جهان بینی خود را دارد و رفتارها و دیدگاههای او برگرفته از نوع نگرش اوست. جامعه انسانی نیز شکل گرفته از انسان های هدفمند است که در سایه باورها و دانسته های خویش گام هایی جهت رسیدن به هدف و مطلوب خود برمی دارند. نگرش چه مثبت باشد و چه منفی، هدایتگر منش و روش انسان است. در نتیجه افرادی که نگرش مثبت و جهان بینی استوار بر معارف الهی دارند، به سوی رشد و تکامل گام برمی دارند اما آنان که گرفتار نگرش های الحادی و غیر الهی هستند، براساس نگرش خود، در پرتگاه گمراهی سقوط خواهند کرد.

قانونگذار الهی جهت ایجاد جامعه سالم انسانی و هماهنگی با نظام هستی، شاخصه هایی را برای رفتارها و روحیات بشر بیان کرده، آنها را به سوی مؤلفه ها دعوت می کند. حیا، پاکدامنی، حفظ حدود و حریم ها و دیگر رفتارهای تعریف شده انسانی از جمله شاخصه ها هستند که در نوشتار حاضر به بیان آنها می پردازیم.

نکته قابل توجه ارتباط ژرف و تنگاتنگ این مقوله ها با یکدیگر است به گونه ای که قابل تفکیک نیستند و جداسازی هر یک از این حلقه ها موجب گسست از مبانی و اصول می شود.

شاید بتوان گفت سخن عمده ای که در مقاله حاضر در ارتباط با عفاف و پاکدامنی گفته می شود، تبیین و تفسیر روابط بین لایه های پیدا و ناپیدای عفاف است و این نوآوری در ارائه طرح «هرم عفاف» است که برگرفته از روایات معصومان(ع) نیز تجربیات عینی و ملموس نگارنده می باشد.

پرسش های اصلی پژوهش

حقیقت عفاف چیست؟ ریشه و ثمره آن کدام است و چگونه می توان فرهنگ عفاف را در جامعه ترویج کرد؟ آیا می توان طراحی مناسبی برای «عفاف» داشت؟

ضرورت بحث عفاف در جوامع انسانی

از آنجا که آدمی موجودی اجتماعی بوده، از نظر روانی و اجتماعی نیازمند ایجاد روابط انسانی با همنوعان خود است، مبحث کیفیت ارتباط و چارچوب ها مطرح می شود. مسلّم است ارتباطات انسانی به ویژه در جوامع متمدن امروز، منحصر در روابط جنس های موافق با یکدیگر نمی شود، اگر چه حتی در صورتی که چنین بود، باز به بحث «عفاف» در کیفیت و پس زمینه روابط نیازمند بودیم.

گسترش جوامع انسانی با ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، گستره روابط بشر را وسعت بخشیده، چون میزان آسیب پذیری در چنین جوامعی بیشتر می شود، باید اصول و قواعدی جهت حفظ و سلامت این گونه روابط در نظر گرفت.

معمولاً در محیط کار و بیرون از کانون خانواده، حتی گاه درون خانه، نمونه هایی از روابط دو جنس مخالف چه از گروه محرم ها و چه از گروه نامحرمان دیده می شود که باید تعریف شده، متناسب با موازین و اصول شرعی و عرفی باشد، در غیر این صورت موجب بروز مفسده و ناامنی روانی و اجتماعی می گردد.

بنابراین لزوم ارتباطات انسانی به ویژه در گستره روابط دو جنس مخالف، اعم از محرم و غیر محرم، و ضرورت وجود امنیت روانی فردی و اجتماعی و ایجاد جامعه ای سالم در سایه بهداشت روانی، بحث در مورد عفاف، ریشه ها و پیشینه های آن را ضروری می نماید و نیازمند طراحی و مهندسی صحیح معرفتی در زمینه بهینه سازی روابط است.

مفهوم شناسی اصطلاحات

در روند تحقیق و پژوهش، به اصطلاحات و واژگان کلیدی برمی خوریم که درک و دریافت مفهوم آنها به صورت عملیاتی، راهگشای ما در فهم عمیق تر مسئله خواهد بود. اصطلاحات کلیدی در این نوشتار عبارتند از:

لزوم ارتباطات انسانی به ویژه در گستره روابط دو جنس مخالف،

اعم از محرم و غیر محرم، و ضرورت وجود امنیت روانی فردی و اجتماعی

و ایجاد جامعه ای سالم در سایه بهداشت روانی، بحث در مورد عفاف،

ریشه ها و پیشینه های آن را ضروری می نماید و نیازمند طراحی و مهندسی صحیح معرفتی

در زمینه بهینه سازی روابط است.

عفت (عفاف):

حالتی نفسانی (درونی) است که از چیرگی شهوت بر افراد جلوگیری می کند. راغب اصفهانی می نویسد: «العفّة حصول حالة للنفس تمنعها عن غلبة الشهوة.»

این واژه در قرآن کریم به معنای عفت و خودنگهداری آمده است: «وَ أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ» و یا «الذین لا یجدون نکاحا ...»،

خودنگهداری هم در مورد نُمودهای شهوانی است مانند آنچه در آیات مذکور آمده، هم در مورد مال حرام یا شبهه ناک مانند:

«وَ مَن کانَ غنیّا فَلْیَسْتَعْفِفْ؛ آن کس که توانگر است از خوردن مال یتیمی که تحت سرپرستی اوست خودداری ورزد.»

برای عفت معانی دیگری مانند «ترک شهوت و پاکی خوی و جسم» و «نگاهداشت از ارتکاب حرام و درخواست از مردم»، ذکر شده است که به نوعی هم معنای قناعت در آن نهفته است و هم معنای تقوا و خودنگهداری. از مجموع مطالب پیش گفته می توان دریافت که عفاف، نوعی حالت درونی است که انسان را از گناه باز می دارد و سکاندار هدایت رفتارهای بیرونی است. حجاب، پاکی نگاه و خیال و تفکر و ... از مصادیق بیرونی و نماد عفاف هستند.

از تعریف راغب اصفهانی چند نکته مهم دریافت می شود:

1ـ عفاف اکتسابی است و این مطلب از «حصول حالت» فهمیده می شود، یعنی تحصیلی (اکتسابی) است، نه ذاتی که در این وصف با حیا مشترک است.

2ـ نوعی بازدارندگی و نگاهداشت در آن نسبت به تمام انواع شهوات وجود دارد و در این تعریف «غلبه شهوت» مطرح است که ظاهرا چیرگی آن بر عقل منظور است.

3ـ عفاف حالتی است که به «نفس» آدمی برمی گردد، پس نر و ماده در آن راه ندارد (چون نفس فراتر از جنسیت است) و اختصاص به زنان ندارد. صفت و حالت عفاف باید در وجود مرد و زن نهادینه شود.

حیا

حیا ملکه ای است که انسان را از گناه و ارتکاب حرام دور می کند. حیا نیز از امور اکتسابی است زیرا با انجام معاصی، فرد از حیا جدا می شود. ملکه صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده باشد و یا استعدادی است که در پرتو آن می توان کاری را با مهارت و ذوق انجام داد مانند استعداد ریاضیات. بنابراین ملکه حیا در نفس انسان راسخ می شود و در پی آن مهارت زیست پاک و دور از گناه به وجود می آید. در روایات، حیا از فرشته های خدا مطرح شده است.

عفاف، نوعی حالت درونی است که انسان را از گناه باز می دارد و سکاندار هدایت رفتارهای بیرونی است. حجاب، پاکی نگاه و خیال و تفکر و ... از مصادیق بیرونی و نماد عفاف هستند.

حد

در لغت به معنای مرز بین دو چیز است که آنها را از هم مشخص و جدا می کند.

حریم

حریم به معنای چیزی است که تماس با آن حرام بوده و به آن نزدیک نمی شوند. «الحریم: الذی حَرُم مَسّه فلا یُدنی منه».

حجاب

در لغت به معنای «المنع من الوصول، ممانعت از رسیدن به چیزی» است.

گفته شده که حُجْب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از داخل شدن است. آیه شریفه «وَ مِن بَیْننِا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ» شاهد بر این مدعا است. اگر چه در ادبیات عرب و زبان دین (آیات و روایات) برای بحث پوشش زنان از واژه «ستر» استفاده شده و کمتر به حجاب اشاره شده اما در کتب لغت به واژگان «امرأة محجوبة» به معنای زنی که خود را با نوعی پوشش پوشانده است، برمی خوریم. در مجموع می توان گفت حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می شود.

«مستورات» به معنی زنانی است که دارای پوشش و ستر هستند و «محجوبات» به معنای زنانی که حفظ حریم می کنند و جدا از مردان هستند.

«ملکه» در لغت به معنای صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده است، به گونه ای که از آن جدا نمی شود. گاهی از «خُلق» و گاه از «سجیه» به ملکه تعبیر می شود.

مروری بر انواع روابط انسانی

در بحث ضرورت بیان شد که لزوم ارتباطات انسانی و نیاز روانی و اجتماعی (حس تعلق) موجب ضرورت مبحث عفاف می شود. از این رو پیش از ورود به بحث اصلی باید به انواع ارتباطات انسانی پرداخته، جایگاه عفاف و حیا و دیگر مقوله های مورد نظر را در این مجموعه روابط یافت.

در یک نگاه کلی مجموعه روابط انسان ها در سه حوزه و حیطه شکل می گیرد: ارتباط با خود که در مقوله عرفان و کشف و شهود راه می یابد؛ ارتباط با خدا که در بخش عبادات و نیایش ها تجلی می یابد. اگر چه گستره این بخش بقیه موارد را نیز در بر می گیرد؛ و ارتباط با همنوعان در هر صنف و گروه که در مقوله علم اخلاق و ارتباطات به معنای اصطلاحی امروزی وارد می شود.

جدایی این سه حوزه و بحث روی هر یک بدون در نظر گرفتن حوزه دیگر کاری، غیر عالمانه و بی ثمر خواهد بود زیرا همواره این سه حوزه ارتباطی روی هم تأثیر گذاشته و از هم اثر می پذیرند.

بدون توجه به بُعد اوّل یعنی ارتباط با خود که مستلزم خودشناسی است، نمی توان ارتباط با خدا را تبیین نمود چرا که «مَن عرف نفسَه فقدْ عرف ربَّه» شناخت خود به شناخت خدا منتهی می شود. ارتباط با خدا در قالب های تفکر و خلوت با خود و بازنگری در امور زندگی (خودتحلیلی، خوداصلاحی و خودشکوفایی) رابطه فرد را در ارتباط با خداوند یکتا تقویت می کند و چگونگی ارتباط با خدا را شکل می دهد؛ همان گونه که ارتباط با خود و خدا شکل دهنده ارتباط با همنوعان است. ارتباطات انسانی ما برخاسته از نوع نگرش و تحلیل ما از مجموعه نظام هستی و جهان بینی ما است. انسان های یکتاپرست و خدامحور در ارتباط با مجموعه همنوعان خود در هر صنف و جایگاه که باشند، به حدود و حقوق الهی و انسانی افراد توجه دارند و از آن تجاوز نمی کنند زیرا می دانند، برایند حاصل تعدی از حدود خدا و ظلم به نفس است.

بنابراین مثلث ارتباطی و شناختی افراد (که از سه ضلع خود، خدا و همنوعان تشکیل شده است) نوع جهان بینی و چگونگی روابط انسان ها با یکدیگر و رفتارهای اجتماعی آنان را مشخص می کند، چنان که عفاف و حیا روابط و رفتارها را نظام مند و متناسب با حدود می کند. هنگامی که افراد جامعه حیاوارانه زندگی کنند، عفیفانه با یکدیگر برخورد می کنند و حدود و حریم ها را حفظ می کنند. در سایه انجام تکالیف و وظایف الهی و انسانی، به نشاط درونی و بیرونی نایل می شوند و حجاب آنها محصول سطوح زیرین است.

عفاف، نیرویی درونی با نمود بیرونی

در بخش مفهوم شناسی به اختصار در مورد مفهوم عفاف بحث شد اما در این بخش به گونه گسترده و کامل، عفاف را از دیدگاه روایات بررسی می کنیم.

گفته شد که عفاف به دست آوردن حالتی نفسانی است که از غلبه شهوت بر [عقل[ انسان ها جلوگیری می کند. این صفت از آنجا که وصف عارض بر نفس است، برای نوع انسان مطرح می شود، نه فقط برای جنس خاصی مثل زنان.

در روایات بین انسان های عاقل و عفیف، رابطه مستقیمی ذکر شده است؛ حضرت علی(ع) می فرماید: «من عقل عَفّ». رابطه عقل و عفاف را از این نکته نیز می توان دریافت که عفت نوعی اعتدال در امور است و عقل نیز این معنا را در خود دارد. علمای اخلاق در تعریف عفت می نویسند:

«العفة هو انقیاد قوة الشهوة للعقل فی الاْءقدام علی ما یأمرها به من المآکل و المنکح و ...؛

عفت عبارت است از پیروی و تبعیت قوه شهوت از عقل در انجام اموری که به شهوت برمی گردد از جمله در خوردن و زناشویی و ... .

بنابراین عفت به معنای سرکوبی شهوت نیست که به اصطلاح علم اخلاق «خمود» است. «شره» و شهوترانی به معنای زیاده روی در امور جنسی یا هر چیز دیگر است و خمودی به معنای خاموش کردن آن و عفت حد اعتدال بین شهوترانی و خمود است.

«غزالی» بدن انسان را به کشوری تشبیه کرده است که زمامداری به نام «عقل» دارد و مأموری به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک، عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهی می کشد.

با توجه به این تشبیه عالمانه، می توان به حقیقت و عظمت فرهنگ عفاف در جوامع پی برد. هنگامی که نیروی درونی عفاف در نفس افراد جامعه ایجاد شود، زمام شهوت در فضای کلی اجتماعی به دست عقل افتاده، در جایگاه خود اجازه ظهور و بروز می یابد و میزان بزهکاری ها، بی عفتی ها، بی غیرتی ها و بی بند و باری های جامعه به حداقل می رسد.

عفاف نسخه ای است تجویز شده توسط شارع برای دارا و ندار که احتمالاً در بخش دوم معنای قناعت منظور است و در بخش اوّل به مفهوم خودنگهداری از ارتکاب حرام است.

از یک سو در قرآن کریم آمده است: «وَ مَن کانَ غَنیا فَلْیَسْتَعْفِفْ» و از سوی دیگر می خوانیم: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدوا نِکاحا حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ ...»

مهار نفس و وجود یک نیروی بازدارنده به هنگام یکه تازی هوای نفس و خواهش ها و شهوات، از اموری است که اندیشوران بزرگ دنیا با هر نوع اعتقاد و ملیت و مسلک آن را پذیرفته اند. زکریای رازی که در بسیاری از علوم به ویژه در حکمت و طب تبحر زیادی داشته، او را «بقراط عرب» لقب داده بودند، در کتاب «الطب الروحانی» ابتدا به شناخت این نیروی بازدارنده توصیه کرده، پس از بیان نظریه های سقراط و افلاطون در مورد حفظ نفس می نویسد:

عفاف حالتی است که به «نفس» آدمی برمی گردد، پس نر و ماده در آن راه ندارد و اختصاص به زنان ندارد. صفت و حالت عفاف باید در وجود مرد و زن نهادینه شود.

«از این بیانات نتیجه می گیریم که هیچ نظریه مادی نیست که مهار امیال را تا اندازه ای لازم نداند و سهل انگاری و هرج و مرج را روا دارد.»

نقش عفاف در مهار امیال و سپردن زمام شهوات به دست عقل (با توجه به سخنان حکیمانه بزرگان) بیش از پیش نمادین می شود و این هدایت درونی و نیروی نهانی برای بشر نعمتی بس عظیم است.

اصول و پایه های عفاف و حجاب

شناسایی ماهیت هر پدیده ای (با توجه به اصول و پایه های آن) در ژرف نگری مؤثر است. هر فرآیندی دارای اصول و مبانی ای است که موجب استواری آن در برابر تندباد شبه ها و یورش ها می شود و عفاف از این فرآیند مستثنا نیست.

در یک نگاه کلی اصول زیر را می توان به عنوان پایه های اساسی در فرهنگ عفاف و حجاب برشمرد:

أ) حجاب و به طریق اَوْلی عفاف (که مقدمه حجاب است) از مصادیق حق اللّه به شمار می رود و ادای این حق از واجبات است. باید به زن توجه داد که حجاب تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خودم صرف نظر کردم. حق همسر او هم نیست تا بگوید من راضی ام، بلکه حقی است الهی، از این رو اگر زن همسرداری آلوده شد، اگر خودش و شوهرش راضی باشند، پرونده مختومه نمی شود بلکه باید اجرای حد شود و کیفر گردد، زیرا به حق اللّه تجاوز شده است.

در رساله حقوق امام سجاد(ع) حق خدا بر بندگانش با تعبیر «و اکبر حقوق اللّه علیک ...» آورده شده، ادای حق خدا اصل حقوق شناخته شده که دیگر موارد از آن جدا می شود.

ب) عفاف و حجاب، حق نفس انسان بر او هم هست، پیش از آنکه تکلیفی شرعی و اجتماعی باشد. این مطلب را از رساله حقوق امام سجاد(ع) نیز می توان برداشت کرد: «و اما حق نفسک علیک فإن تستوفیها فی طاعة اللّه ؛ حق نفست بر تو این است که آن را تمام در راه طاعت خداوند قرار دهی.»

قرار دادن نفس ـ با تمام شئون آن ـ برای پیروی از خدا به جز در سایه عفاف و نیرویی درونی که انسان را از گناه و حرام دور کند، حاصل نخواهد شد. می توان از سخن معصوم این نتیجه را گرفت که حق نفس انسان بر او حرکت براساس عفاف و حیا در زندگی است.

پ) پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست بلکه نماد باورها و گرایش های افراد است، حتی گاه نمادی برای معرفی ملیت و فرهنگ بومی می باشد. پس می توان گفت حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هویت دینی و ملی است.

ت) حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمی شود بلکه حکم حجاب و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم نوعی امضای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبه رو نشوند، نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.

ث) حجاب و عفاف موجب خودارزشمندی افراد و در نتیجه استواری شخصیت آنان می گردد و سطح عزت نفس را بالا می برد؛ البته در صورتی که برای این رفتار، دلایل محکمی آورده شود و آگاهانه گزینش گردد.

ج) عفاف و در پی آن حجاب براساس روایات مانع افسردگی و فرسودگی روحی و روانی می شود. حضرت علی(ع) فرمود: «... و ثمرتها قلة الاحزان؛ ثمره و محصول عفاف کم شدن اندوه ها است.» بنابراین افراد عفیف دارای نشاط خواهند بود. شاید این نشاط (که امری درونی و باطنی است و نمود ظاهری آن به صورت لبخند و تبسم دیده می شود) به علت پاکی درونی یعنی عفاف باشد.

«هرم عفاف» و بهداشت روانی فرد و جامعه

معمولاً به هنگام سخن گفتن از حجاب آنچه بی درنگ در اذهان متصور می شود، پوشش و نوع آن است و کمتر به حقیقت حجاب، ریشه ها و مراحل شکوفایی آن پرداخته شده است.

به نظر می رسد اگر لایه های زیرین این قضیه برای جوانان (به ویژه آنان که کمال طلب و حقیقت جو و اهل استدلال هستند) تشریح و بیان شود، در پذیرش حکم حجاب و عمل به آن با مشکلی روبه رو نخواهند شد.

نگارنده جهت رسیدن به یک تعریف عملیاتی و ارائه طرحی ساده (که مبتنی بر معارف دینی بوده و برای جوان امروز هم جاذبه داشته و هم از دلیل منطقی برخوردار باشد) تلاش پیگیر داشته، با بررسی روایات مربوط به حیا، حجاب، عفاف و حدود، حریم و کنار هم قرار دادن قطعات و برش های روایی، طرحی با عنوان «هرم عفاف» را ارائه می دهد. بدیهی است طرح تا رسیدن به مرحله مطلوب، راه زیادی در پیش دارد اما می تواند پایه ای جهت تحقیقات بعدی باشد.

جهت بررسی حقیقت عفاف و ارائه راهکارهای مناسب و عملیاتی در جامعه به ویژه جامعه دینی ابتدا باید به جایگاه آن در مجموعه معارف و پدیده ها پرداخت. هرگز نمی توان پذیرفت که یک حالت و یا صفت مانا (ملکه) بدون آنکه پیشینه و یا ثمره ای داشته باشد، قابل تعریف باشد؛ عفاف چنین ویژگی دارد.

در این بخش از نوشتار هرم هندسی را تصور می کنیم که سطوح متفاوت آن براساس روایات چیده شده است. سطح اوّل را، حیا تشکیل می شود و در رأس و قله آن حجاب قرار دارد و سطوح میانی عبارتند از: عفاف، قناعت، صیانت و نشاط با آرامش درونی.

بدیهی است تا زمانی که این سطوح میانی و واسطه ها شناسانده نشوند، نیز نقش و تصویر ذهنی و بیرونی هر یک ترسیم نگردد، نهادینه سازی فرهنگ عفاف در جامعه میسر نخواهد شد. تا زمانی که نگاه جامعه به حجاب به عنوان یک تکلیف (که به خودی خود مشقت و زحمت دارد) و حتی با نگاهی بدبینانه تر یک «تحمیل بدون استدلال»(!) تلقی شود، نیز ریشه ها و پیشینه های آن مشخص نشود، نمی توان در زمینه ایجاد جامعه ای عفیف و باحجاب، موفقیت هایی به دست آورد.

استدلال در سطوح هرم به شرح زیر است:

حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می شود.

سطح اوّل، حیا

در روایاتی به عبارت «سبب العفة الحیاء» برمی خوریم که ریشه عفت، حیا دانسته شده است. نیز روایت دیگر خاستگاه مروت را حیا ذکر نموده و ثمره آن را عفت (اصل المروة الحیاء و ثمرته العفة). در روایت دیگر میزان عفت را به تناسب میزان حیا بیان کرده و می فرماید: «علی قدر الحیاء تکون العفّة.»

بنا بر آنچه در بخش مفهوم شناسی در مورد حیا گفته شد، حیا ملکه ای است که انسان را از گناه دور می کند و از این جهت در قلب فرد راسخ و استوار است. اینکه در برخی روایات «تعفّف» (عفت ورزی) پس از باحیا بودن مطرح می شود، به نظر می رسد این تقدم رتبی نشانگر تقدم در متخلّق و آراسته شدن به آن هم باشد. پیامبر اکرم می فرماید: «ان اللّه یحب الحیی المتعفف؛ خداوند افراد باحیای عفیف را دوست دارد.»

بنابراین در اولین سطح (هرم عفاف)، حیا قرار می گیرد. حیا موجب جمع و نظام بخشی خصال ایمانی می شود. شریف رضی عبارت «الحیاء نظام الایمان» را استعاره دانسته و منظور را پر کردن خلل و شکاف های ایمان توسط حیا ذکر می کند. به نظر او حیا مانند نخی که مرواریدها را در کنار یکدیگر تنظیم می کند، ایمان را نظم می دهد زیرا فرد باحیا از معاصی دور می شود اما وقتی حیا از بین رفت ایمان مشکل می یابد.

سطح دوم، عفاف

این سطح را نیز با استفاده از روایت «سبب العفة الحیاء» می توان برداشت کرد. به وسیله عفت که حالت درونی است، افراد جامعه سایه عقل را بر شهوات خود می اندازند و از لجام گسیختگی شهوت ها جلوگیری می کنند. این امر اکتسابی است و باید با مراقبت و تمرین به دست آید. البته لازمه این مراقبه، شناخت عمیق نسبت به شهوات و تعاریف و انواع آنها و نیز چگونگی مهار آنها است. در این مرحله باید آگاهی بخشی به طور گسترده ای ایجاد شود، به ویژه از دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه.

«غزالی» بدن انسان را به کشوری تشبیه کرده است که زمامداری به نام «عقل» دارد

و مأموری به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک،

عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهی می کشد.

سطح سوم، صیانت

در این طرح، از صیانت با تعبیر «حفظ حریم» هم یاد می شود. این مرحله به حفظ نفس از هر گونه شر و پلیدی و تجاوز و هنجارشکنی اشاره دارد. در روایت آمده است: «ثمرة العفة الصیانة؛ محصول و برآیند عفت صیانت است.» اگر چه در ظاهر صیانت و قناعت در یک درجه قرار می گیرند اما با توجه به معنای ظریف صیانت می توان دریافت که پس از نهادینه سازی صیانت، به قناعت می توان رسید.

حفظ حریم، نزدیک ترین مرحله به حجاب حقیقی است زیرا پوشش بدون توجه به حریم ها و دوری از اختلاط و آمیختگی ها نمی تواند مفهوم حقیقی حجاب را برساند.

از امام رضا(ع) در مورد قناعت پرسیده می شود و حضرت می فرماید: «القناعة تجتمع الی صیانة النفس و عزّ القدر ...؛ قناعت مجموع صیانت (حفظ) خویش و عزت نفس و ... است.»

سطح چهارم؛ قناعت

این سطح با توجه به روایاتی که قناعت را ثمره عفت ذکر کرده اند تنظیم می شود.

حضرت علی(ع) می فرماید: «ثمرة العفة القناعة؛ قناعت برآیند و محصول عفت است.» پیش از این بیان شد که برخی مفسران کلمه عفت در بعضی آیات را «قناعت» معنا کرده اند، که احتمالاً سبب آن به علت نزدیکی معنای این دو است: نه اینکه مترادف باشند. از قناعت با تعبیر «حفظ حدود» نیز می توان یاد کرد زیرا معمولاً افرادی که ملکه قناعت در وجود آنها شکل گرفته باشد، به حد خود، راضی و قانع بوده، به حدود دیگران تجاوز نمی کنند.

در طرح مذکور این صفت چنین تبیین می شود که فرد باحیا در نگاه به پیرامون خود عفیفانه برخورد می کند و مانع از چیرگی شهوت می شود و به آنچه خداوند در اختیار او قرار داده، قناعت می کند و حدود دیگران را مراعات می کند. او در نگاه، سخن گفتن، جلب توجه و ... روی یک خط و مرز مشخص حرکت می کند، با حالت «قناعت». این ویژگی محصول صیانت است چنان که پیش از این بیان شد. گفته شده است: «علی قدر العفة تکون القناعة؛ میزان قناعت بستگی به عفت دارد.»

رأس هرم؛ حجاب

هنگامی که ملکه حیا در جامعه ای و در قالب مردم رسوخ کرد، در نتیجه عفاف و خودنگهداری درونی ایجاد شد، سپس ثمره های عفاف یعنی صیانت (حفظ حریم ها) و قناعت (حفظ حدود) آشکارا گردید، می توان شاهد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح بود.

هنگامی می توان حجاب حقیقی و مطلوب و در عین حال محبوب را در جامعه مشاهده نمود که مراحل پیشین آن ایجاد شده باشد. چنین جامعه ای هرگز با هجمه های فرهنگی آن سوی مرزها و یا القائات برخاسته از تفکرات دشمنان داخلی، لرزان نخواهد شد و از این باور گرانقدر خویش دست بر نخواهد داشت.

ویژگی های «هرم عفاف»

پس از تبیین «هرم عفاف» و آشنایی با اجزا و سطوح آن از نقطه بالاتری به این هرم می نگریم تا روابط اجزای آن را بهتر دریابیم و با نگاهی بیرون از محدوده آن، طرح را بررسی می کنیم. ویژگی های این طرح عبارتند از:

أ) ارتباط بین اجزا و سطوح در این هرم متوالی است نه متوازی. یعنی هر سطح ـ از پایین به بالا ـ پیش نیاز و مقدمه ایجاد سطح بعدی است. همین نکته در عمل موجب

پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست

بلکه نماد باورها و گرایش های افراد است، حتی گاه نمادی

برای معرفی ملیت و فرهنگ بومی می باشد. پس می توان گفت

حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد،

نماد هویت دینی و ملی است.

حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمی شود بلکه حکم حجاب

و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم

نوعی امضای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد

زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبه رو نشوند،

نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.

دشواری بسترسازی فرهنگی در این زمینه شده است، زیرا زمان بر شده و به برنامه ریزی دقیق و گسترده تری نیاز دارد.

به عبارتی جهت ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح در جامعه باید ابتدا فرهنگ حیا را ایجاد نمود، سپس برای عفاف برنامه ریزی کرد، در پی آن جهت حفظ حریم ها و جداسازی جوامع مختلط تلاش کرد، بعد که فرهنگ قناعت به عنوان نزدیک ترین مرحله به حجاب ایجاد شد، به تبیین اصل حجاب و آثار آن و ضرورت این حکم در شریعت مقدس اسلام پرداخت.

ب) اجزای این سطوح هر چه به رأس و قله هرم نزدیک تر می شوند، عینی تر و ملموس تر می گردند. به عبارت دیگر، حیا امری کاملاً درونی است که از نمادها و تظاهرات بیرونی شناخته می شود و مستقیما قابل تشخیص نیست. شاید به همین جهت در قرآن کریم حیای دختران شعیب را در شیوه راه رفتن آنها ترسیم می کند و می فرماید: «فَجائَتْهُ إِحداهُما تَمْشی عَلی اسْتِحْیاءٍ؛ پس یکی از آن دو دختر نزد [موسی] آمد در حالی که باحیا راه می رفت و به آزرم (حیا) گام برمی داشت ...» .

عفاف نیز حالتی نفسانی است در رفتارهای افراد تا اینکه به حجاب می رسیم

که ظهور و بروز کامل و تمام حالت های پیشین در این مرحله است.

پ) هر چه به قله هرم می رسیم میزان زمان لازم جهت فرهنگ سازی کمتر خواهد بود. اگر ریشه ای و علمی کار شود و جامعه عفیف و باحیا تربیت شوند، برای باحجاب کردن آنها به زمان زیادی نیازمند نخواهیم بود. بنابراین فرهنگ سازی در زمینه حیا زمان طولانی تری نسبت به ایجاد فرهنگ عفاف می برد. فرهنگ عفاف نیز نسبت به نهادینه سازی حالت صیانت در افراد، به زمان بیشتری نیاز دارد و قناعت پس از ایجاد فرهنگ سه مرحله اوّل زمان کمتری خواهد برد و فاصله زمانی قناعت و حجاب بسیار محدودتر خواهد بود.

حجاب

قناعت (حفظ حدود)

صیانت (پاسداشت حریم)

عفاف (حالت نفسانی مانع از چیرگی شهوت)

حیا (ملکه درونی جهت دوری از گناه)

ت) از آنجا که اجزای این طرح ارتباط نزدیک و غیر قابل انکاری با یکدیگر دارند، جهت اجرای آن می توان از ابزار آموزشی، پرورشی و کمک آموزشی مشترک بهره برد و از هزینه های اضافی جلوگیری کرد. در واقع می توان گفت با تنظیم و تدوین جزوه ها و کتاب های جذاب در زمینه حیا، بخشی از مرحله ایجاد فرهنگ عفاف را سپری کرد.

آسیب شناسی جامعه بدون عفاف

پرسش اصلی در این بخش از نوشتار این است: چرا جامعه هایی به سمت بی عفافی و در نتیجه بی حجابی کشیده می شوند؟

بدیهی است عوامل متعددی در این مسئله دخالت دارند که به طور کلی عبارتند از:

أ) عوامل فردی؛ ضعف تربیت دینی و معنوی و ترجیح امور ظاهری و مادی بر امور معنوی و روحانی. در واقع نداشتن جهان بینی صحیح و تعریف مناسبی از هدف خلقت، به ویژه آفرینش انسان، گسست از هویت فرهنگی و ملی، احساس ناامنی روانی، بریدگی و گسست از محیط خانواده، انتخاب دوستان ناصالح، جوّزدگی و برخورد منفعلانه نسبت به فرهنگ بیگانه، عدم عزت نفس و ارضای حس نیاز به توجه.

ب) عوامل آسیب زا در خانواده؛ تربیت غیر دینی فرزندان و یا کم توجهی به تربیت دینی، بروز رفتارهای مخالف با نظام حیا و عفاف توسط والدین و دیگر اعضای خانواده (برادران، خواهران و ...)، بی توجهی خانواده به رسانه های فرهنگی (و گاه ضد فرهنگی) در محیط خانه و عدم کنترل ورودی های فرهنگی، ارتباط خانوادگی با دوستانی که زمینه گسترش بی عفتی و بی حیایی را برای فرزندان ایجاد می کنند، عدم حضور فیزیکی و عاطفی والدین در کنار فرزندان که آنها را به چالش روانی می کشاند.

نکته: اگر چه گفته شد حیا امری اکتسابی است و عفاف در اثر تلاش، حاصل می شود اما توجه خانواده به انتخاب همسر شایسته، لقمه حلال، توجه به زمان انعقاد نطفه، حالات روحی و روانی به هنگام بارداری، از اموری است که سرزمین وجود فرد را جهت پذیرش حق و امور معنوی آماده می کند و در زمینه ایجاد حیا، عفاف و حکم حجاب، زمان کمتری را از برنامه سازان می گیرد.

پ) عوامل آسیب زای اجتماعی؛ عدم سلامت روانی در جامعه بر فرد تأثیر می گذارد زیرا فرد و جامعه همواره در حال تأثیرگذاری و اثرپذیری هستند. از شمار عوامل آسیب زا: بی توجهی برنامه سازان فرهنگی به امور معنوی، بی توجهی مسئولان جامعه به ورودی ها و خروجی های فرهنگی، نبودن امکانات جهت تفریحات سالم و پر کردن اوقات فراغت، عدم استفاده از فرصت های طلایی جهت تربیت دینی و معنوی توسط رسانه های ملی و جمعی، بی توجهی به اختلاط دو جنس مخالف در مواردی که ضرورت ایجاب نمی کند و نوعی رهاشدگی فرهنگی در سال های اخیر.

راهکارهای گسترش حیا، عفاف و حجاب در جامعه

1ـ آگاهی بخشی به شیوه های جذاب و متناسب با ادبیات نسل جوان.

2ـ ارتقای سطح اخلاق و معنویات در جامعه با استفاده از ابزار تشویقی و توسعه فرهنگ کتابخوانی در زمینه اخلاق و معنویت.

3ـ مبارزه با مظاهر فساد و بی حرمتی و توجه به ورودی های فرهنگی از طریق ماهواره، اینترنت و ... .

4ـ جایگزین کردن برنامه هایی که متناسب با فرهنگ غنی دینی و ملی بوده و در عین حال از جذابیت کافی برخوردار باشد.

5ـ توجه ویژه به دانش آموزان دبستانی و راهنمایی و آموزش کارآمد و اصولی مفاهیم معنوی.

6ـ استفاده از رسانه ملی به عنوان زبان دین و نفوذ باورهای دینی و مفاهیمی چون حیا، عفاف و ... در مجموعه های داستانی و فیلم های سینمایی.

7ـ ارائه الگوهای مناسب حجاب با توجه به اوضاع زمانی و موفقیت های اجتماعی افراد (قالب سازی و شکل دهی، همخوان با محیط).

منابع: ــــــــــــــــــــــــــ

1ـ عبد خدایی، محمدهادی، اخلاق پزشکی، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ اوّل 1371.

2ـ الطوسی، محمد بن الحسن، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، قم، دار الثقافه، چ اوّل، 1414.

3ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه الوفاء، چ دوم، 1403.

4ـ الرازی، محمد بن زکریا، بهداشت روانی (الطب الروحانی)، ترجمه جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه الزهرا(س)، سازمان انجمن اولیا و مربیان، چ دوم، 1379.

5ـ فخر رازی، محمدباقر، التفسیر الکبیر، مفاتح الغیب، قم، بی تا.

6ـ نراقی، مهدی، جامع السعادات، مطبعه النجف، النجف الاشرف، چ دوم، 1382.

7ـ جوادی آملی، عبداللّه ، زن در آیینه جلال و جمال، اسراء، قم، چ دوم، 1418.

8ـ الاحسائی، ابن ابی جمهوری، عوالی الئالی، تحقیق سید المرعشی و شیخ مجتبی العراقی، قم، مطبعه سیدالشهدا، چ اوّل، 1403.

9ـ اللیثی الواسطی، علی بن محمد (م قرن 6)، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین الحسنی البیرجندی، دار الحدیث، چ اوّل، 1376ش.

10ـ سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، کتابفروشی اسلامی، نهم، بی تا.

11ـ الشیخ الکلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1365.

12ـ الفراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق دکتر مهدی المخزومی و ابراهیم السامرایی، دار الحجره، چ دوم، 1409.

13ـ ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، چ اوّل، 1405.

14ـ الزبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیاء، بی تا.

15ـ الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چ اوّل، 1404.

16ـ الشریف الرضی، مجازات النبویه، تحقیق طه محمد الزینی، قم، مکتبه بصیرتی، بی تا.

17ـ عادل، محمود، مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ دوم، 1408.

18ـ ابن الاثیر، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمدالزادی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ چهارم، 1364.

پی نوشت ها: ــــــــــــــــــــــــــ

جهت ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح در جامعه باید ابتدا فرهنگ حیا را ایجاد نمود، سپس برای عفاف برنامه ریزی کرد، در پی آن جهت حفظ حریم ها و جداسازی جوامع مختلط تلاش کرد، بعد که فرهنگ قناعت به عنوان نزدیک ترین مرحله به حجاب ایجاد شد، به تبیین اصل حجاب و آثار آن و ضرورت این حکم در شریعت مقدس اسلام پرداخت.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 369
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : دو شنبه 11 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

همه مؤرخان، از حجاب سخت زنان یهودى سخن گفته‏اند{14}. ویل دورانت مى‏گوید: گفت‏وگوى علنى میان ذكور و اِناث، حتّى بین زن و شوهر از طرف فقهاى دین ممنوع گردیده بود.... .دختران را به مدرسه نمى‏فرستادند و در مورد آنها كسب اندكى علم را به ویژه چیز خطرناكى مى‏شمردند. با این همه، تدریس خصوصى براى اِناث مجاز بود.{15} نپوشاندن موى سر خلافى بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق مى‏ساخت.{16} زندگى جنسى آنان، على‏رغمِ تعدد زوجات، به طرز شایان توجّه ، منزّه از خطایا بود. زنان آنان، دوشیزگانى محجوب، همسرانى كوشا، مادرانى پُرزا و امین بودند و از آن‏جا كه زود وصلت مى‏كردند، فحشا به حدّاقل تخفیف پیدا مى‏كرد.{17}
بدون تردید مبناى حجاب در شریعت یهود، آیات تورات بود كه بر حجاب تأكید مى‏نمود. كاربرد واژه «چادُر» و «برقع» كه به معناى روپوش صورت است، در آن آیات، كیفیت پوشش زنان یهودى را نشان مى‏دهد. تورات تشبه مرد و زن به یكدیگر را نهى نموده، مى‏گوید:متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زیرا هر كه این را كند، مكروه «یَهْوَه» خداى تو ست.{18} بى‏حجابى سبب نزول عذاب معرفى شده است؛
خداوند مى‏گوید: از این جهت كه دختران صهیون متكبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه مى‏روند و به ناز مى‏خرامند و به پاى‏هاى خویش خلخال‏ها را به صدا مى‏آورند* بنابراین خداوند فَرْق سر دختران صهیون را كَلْ خواهد ساخت و خداوند عورت ایشان را برهنه خواهد نمود* و در آن روز، خداوند زینت خلخال‏ها و پیشانى‏بندها و هلال‏ها را دور خواهد كرد* و گوشوارها و دستبندها و روبندها را * و دستارها و زنجیرها و كمربندها و عطردان‏ها و تعویذها را * و انگشترها و حلقه‏هاى بینى را * و زخوت نفیسه و رداها و شال‏ها و كیسه‏ها را * و آینه‏ها و كتان نازك و عمامه‏ها و برقع‏ها را * و واقع مى‏شود كه به عوض عطریّات، عفونت خواهد شد و به عوض كمربند، ریسمان و به عوض موى‏هاى بافته، كَلى و به عوض سینه‏بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایى، سوختگى خواهد بود * مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه‏هاى وى، ناله و ماتم خواهند كرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست.{19}
افزون بر موارد فوق، در كتاب مقدس، وجوب پوشاندن موى سر{20} لزوم پرهیز از زنان فریبكار و بیگانه{‏21}، نهى از لمس و تماس{‏22} و واژه چادر{23}، نقاب{‏24} و برقع{‏25} آمده است؛ به عنوان نمونه در مورد عروس یهودا مى‏خوانیم: پس رخت بیوكى را از خویشتن بیرون كرده، برقعى به رو كشیده و خود را در چادرى پوشید و به دروازه عینایم كه در راه تمنه است، بنشست.{26}
[color=indigo]در «تلمود» اصلى‏ترین كتاب فقهى كه به گفته ویل‏دورانت، اساس تعلیم و تربیت یهود{27}است، نیز بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سكوت زن و پرهیز از هرگونه آرایش براى سایر مردها{28}، پرهیز از نگاه زن به مردان بیگانه، {29} اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم‏{30}و لزوم پرهیز از هر امر تحریك‏آمیز،{31} تأكید شده است.
برابر حكم سخت‏گیرانه تلمود، اگر رفتار زن فضیحت‏آمیز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ كتوبا(مهریه) طلاق دهد و زنانى كه در موارد زیر به رفتار و كردار آنها اشاره مى‏شود، ازدواجشان باطل است و مبلغ كتوبا (مهریه) به ایشان تعلّق نمى‏گیرد؛ زنى كه از اجراى قوانین دینى یهود سرپیچى مى‏كند و فى‏المثل بدون پوشاندن سرِ خود، به میان مردان مى‏رود، در كوچه و بازار پشم مى‏ریسد و با هر مردى از روى سبك سرى به گفت‏وگو مى‏پردازد. زنى كه در حضور شوهر خود، به والدین او دشنام مى‏دهد و زن بلند صدا كه در خانه با شوهر خود به صداى بلند درباره امور زناشویى صحبت مى‏كند و همسایگانِ او مى‏شنوند كه چه مى‏گوید.{32}
برخورد حضرت موسى(ع) با دختران شعیب كه به آنان فرمود تا پشت سر او حركت كرده، از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت كنند، و نیز سیره عملى یهودیان مبنى بر استفاده از چادر و برقع و روبند، تفكیك و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در كنیسه، ناشایسته شمردن اشعارى كه در تمجید زیبایى زنان سروده شده است و ایراد خطابه توسط زنان از پشت پرده، بیانگر كیفیت شدید و سخت‏گیرانه حجاب نزد یهودیان است. . [/color]ادامه دارد
عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأه المعاصره، چاپ سوم، ص‏40.
15. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج‏12، ص‏66
16. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج‏12، ص‏62 .
17. همان، ص‏63.
18. تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5.
19. تورات، كتاب اشعیاء نبى، باب سوم، فقره 16 - 26.
20. تورات، سفر اعداد، باب 5، فقره 18.
21. تورات، كتاب روت، باب دوم، فقره 8 - 10.
22. تورات، كتاب امثال سلیمان نبى، باب ششم، فقره 1 - 10 و 20 - 26.
23. همان مدرك، باب سوم، فقره 15.
24. تورات، كتاب اشعیاء نبى، باب 47، فقره 1 و 2.
25. تورات، كتاب غزل‏هاى سلیمان، باب 4، فقره 1.
26. تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15.
27. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج‏12، ص‏34.
28. همان، ص‏31.
29. همان، ج‏1، ص‏492.
30. همان، ص‏30.
31. همان، ج‏12، ص‏28.
32. راب اماكهن، گنجینه‏اى از تلمود، ص‏186، میشناكتوبوت 6 :7.

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 380
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : یک شنبه 10 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

نخستین مردمى كه به سرزمین ایران آمدند، آریایى‏ها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارس‏ها» تقسیم مى‏شدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشكیل شد. پس از مدّتى پارس‏ها توانستند دولت ماد را از بین ببرند و سلسله‏هاى هخامنشیان، اشكانیان و ساسانیان را بنیانگذارى كنند. پژوهش‏ها نشان مى‏دهد كه زنان ایران زمین از زمان مادها كه نخستین ساكنان این دیار بودند، داراى حجاب كاملى، شامل پیراهن بلند چین‏دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلى بلند بر روى لباس‏ها بوده‏اند.{4} این حجاب در دوران سلسله‏هاى مختلف پارس‏ها نیز معمول بوده است.{5} بنابر این، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانى از حجابى كامل برخوردار بوده‏اند. برابر متون تاریخى، در همه آن زمان‏ها پوشاندن موى سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان هر چند با آزادى در محیط بیرون خانه رفت و آمد مى‏كردند و همپاى مردان به كار مى‏پرداختند، ولى این امور با حجاب كامل و پرهیز شدید از اختلاطهاى فسادانگیز همراه بوده است.
جایگاه فرهنگى پوشش در میان زنان نجیب ایران‏زمین به گونه‏اى است كه در دوران سلطه كامل شاهان، هنگامى كه خشایارشاه به ملكه «وشى» دستور داد كه بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران، زیبایى اندام او را بنگرند، وى امتناع نمود و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر این سرپیچى، به حكم دادوَران، عنوان «ملكه ایران» را از دست داد.{6 }
در زمان ساسانیان - كه پس از نبوت زرتشت است - افزون بر چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف معمول شد. به گفته ویل دورانت پس از داریوش، زنان طبقات بالاى اجتماع، جرأت نداشتند كه جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمى‏شد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردى حتى پدر و برادرشان را ببینند. در نقش‏هایى كه از ایران باستان بر جاى مانده است، هیچ صورت زنى دیده نمى‏شود و نامى از ایشان نیامده است.{7}
تجلیّات پوشش در میان زنان ایران چنان چشم‏گیر است كه برخى از اندیشمندان و تمدن‏نگاران، ایران را منبع اصلى ترویج حجاب در جهان معرفى كرده‏اند.{8}
از آن‏جا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ایران بوده است و آن حضرت در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش كمبودى نمى‏دیده است، با تأیید حدود و كیفیت حجاب رایج آن دوران، كوشید تا با پندهاى، خود ریشه‏هاى درونى حجاب را تعمیق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استوارى حجاب معمول قرار دهد.
به پند و اندرزهاى «اشوزرتشت» بنگرید تا تلاش وى براى تعالى و آموزش مبانى حجاب و بیان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهرى با عفّت باطنى، روشن‏تر شود؛ او مى‏فرماید:

اى نوعروسان و دامادان!... با غیرت، در پى زندگانىِ پاك‏منشى بر آیید... .اى مردان و زنان! راه راست را دریابید و پیروى كنید. هیچ گاه گردِ دروغ و خوشى‏هاى زودگذرى كه تباه كننده زندگى است، نگردید؛ زیرا لذّتى كه با بدنامى و گناه همراه باشد، همچون زهر كشنده‏اى است كه با شیرینى درآمیخته و همانند خودش دوزخى است. با این گونه كارها، زندگانى گیتى خود را تباه مسازید. پاداش رهروان نیكى، به كسى مى‏رسد كه هوا، هوس، خودخواهى و آرزوهاى باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خویش چیره گردد و كوتاهى و غفلت در این راه، پایانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.
فریب خوردگانى كه دست به كردار زشت زنند، گرفتار بدبختى و نیستى خواهند شد و سرانجامشان خروش و فریاد و ناله است.{9}
گفتنى است كه در دین زرتشت، لباس یا كیفیت خاصى براى حجاب زنان واجب نشده است؛ بلكه لباس رایج آن زمان كه شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش - یعنى چادر یا شنلى بر روى آن - بوده است، مورد تقریر و تنفیذ قرار گرفته است. هر چند كه استفاده از سِدرِه و كُشتى - لباس مذهبى ویژه زرتشتیان - توصیه شده است.{10} البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادى و نیایش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادى» پوشش زنان باید به گونه‏اى باشد كه هیچ یك از موهاى سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صریح چنین آمده است: «نامى زت واجیم، همگى سر واپوشیم و همگى نماز و كریم بدادار هورمزد؛{11} یعنى همگان نامى ز تو بر گوییم و همگان سر خود را مى‏پوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز مى‏كنیم».
بر اساس آموزه‏هاى دینى، یك زرتشتى مؤمن، باید از نگاه ناپاك به زنان دورى جوید و حتى از به كارگیرى چنین مردانى خوددارى كند. در اندرز «آذربادماراسپند» مؤبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مكن{‏12}».
پوشش موى سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانیان نیز ادامه یافته است. به این نمونه بنگرید: پس از فتح ایران، هنگامى كه سه تن از دختران كسرى‏، شاهنشاه ساسانى را براى عمر آوردند، شاهزادگان ایرانى همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گیرند تا خریداران پس از نگاه، پول بیشترى مبذول دارند. دوشیزگان ایرانى خوددارى كردند و به سینه مأمور اجراى حكم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسیار خشمناك شد؛ ولى امام على(ع) او را به مدارا و تكریم آنان توصیه فرمود.{13}
ادامه دارد
`پى‏نوشت:
1. روم، آیه 30.
2. اعراف، آیه 27.
3. شهید مطهرى، جهان‏بینى توحیدى، ص 75.
4. جلیل ضیاءپور، پوشاك باستانى ایرانیان از كهن‏ترین زمان، ص 17 - 26 و ص‏51، 54، 56..
5. جلیل ضیاءپور، پوشاك زنان ایران، ص 64 - 194.
6. فرهت قائم‏مقامى، آزادى یا اسارت، ص‏106؛ تورات، باب استر، آیه 1.
7. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج‏1، ص‏552.
8. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج‏2، ص‏78 و برتراند راسل، زناشوئى و اخلاق، ص‏135.
9. یسنا، ص‏53، پندهاى 5 - 8؛ به نقل از: آموزشهاى زرتشت پیامبر ایران؛ رستم شهرزادى، آموزش گات‏ها، انجمن زرتشتیان، آبان 67.
10. «سدره» از نه پاره پارچه سفید و نازك دوخته شده و در زیر پیراهن، چسبیده به بدن پوشیده شود. سدره كه در اوستا (ستره) نامیده شده، به معناى آن نیز هست. علماى اسلام نیز براى بیان حكم حجاب از واژه ستر استفاده كرده‏اند. «كُشتى»، كمربند باریكى است كه از پشم گوسفند بافته شده و باید پیوسته آن را بر روى سدره به كمر بندند؛ مؤبد موبدان، رستم شهرزادى، دین و دانش، انجمن زرتشتیان تهران، سال 1357.
11. خرده اوستا، فصل آفرینگان دهمان.
12. سالنماى 1372، چاپ انجمن زرتشتیان تهران، ص‏10.
13. وشنوه‏اى، حجاب در اسلام، ص‏59، به نقل از السیرة الحلبیه، ج‏2، ص‏49.

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 511
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : یک شنبه 10 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

 

خاستگاه عفاف و حجاب کجاست؟

خاستگاه عفاف و حجاب کجاست؟


عفاف ، حجاب و حيا از امور فطري انسان است . متداول بودن حجاب در ميان ملل مختلف با آنکه داراي عقايد ، مذاهب و شرايط جغرافيايي متفاوت بوده اند نشانگر آن است که تمايل به پوشش و حجاب امري فطري است. (۱)

تقيد و حفظ ونگهداري امور فطري بر اساس آنچه خالق هستي مقرر کرده است ،ضامن بقا ، سعادت، سلامت و تکامل موجود واجد آن از جمله انسان است.

اما انسان برخلاف همه موجودات به سبب داشتن اختيار و نياز و خواست هاي متنوع رواني و جسماني براي حفظ سلامت و بقاي خود بايدتعادلي مناسب بين خواست ها و نيازهابرقرار کند اما از آنجا که او به جهت ضعف آگاهي نمي تواند ميزان و شکل بروز نيازها و خواسته هاي خود را تشخيص دهد بنابراين بايد از قواعدي که از طرف آفريننده حکيم وضع شده است تبعيت کند. اين پيروي مستلزم مواردي است که عبارتند از:

۱) عادت:

طبيعي است که بگوييم زيربناي هرعمل و رفتار از جمله عفاف ، حجاب و حيا، شناخت و آگاهي انسان از فوايد و مضرات آن است. اين موضوع از جهت نظري درست است ولي آيا انسان هايي که ظلم مي کنند، آدم مي کشند، دروغ مي گويند، دزدي مي کنند، مواد مخدر مصرف مي کنند و ... از زيان هاي آنها و

زير پا گذاشتن حقوق ديگران بي اطلاع هستند و آيا اگرهر کدام ازموارد ذکر شده بر آنان وارد شود ، آنها را مي پذيرند؟ هرگز! پس شناخت به تنهايي نمي تواند موجب رفتار درست ودوري از رفتار مغاير با آن شود. دراينجاست که " نقش تربيتي " وحتي ضد "تربيتي" " عادت" نمايان مي شود.(۲)

نقش عادت در دوران کودکي که هنوز استدلال هاي انتزاعي در فرايند شناختي اوکارکرد خود را آغاز نکرده است(۳) بسيار حائزاهميت است. متاسفانه در معابر عمومي مشاهده مي کنيم؛ والدين بيشتردر تابستان لباس هايي چسبان کوتاه و...بر اندام کودکان دختر خود ، حتي آناني که از منظر فقهي مميز هستند، پوشانده اند که توصيف آن ممکن نيست . کودکي که با اين وضعيت بزرگ شود آيا ممکن است در سني که بايد حريم خود را از نامحرم بپوشاند حتي اگر والدين اصرار داشته باشند، با رغبت اين عمل را انجام دهد؟ هرگز اين عمل را به راحتي وهميشه انجام نخواهد داد زيرا به آن عادت نکرده است ويا عادت خلاف آن در ضمير وي نشسته است. عادت، طبيعت ثانوي انسان است. بايد عادات پسنديده را از کودکي در شخصيت او نهادينه کرد وگرنه عادات ناپسند جايگزين آن خواهد شد و تغيير آن گاهي ناممکن . هرکه در خرديش ادب نکنند در بزرگي فلاح از و برخاست چوب تر را چنانکه خواهي

پيچ نشود خشک جز به آتش وراست (۴)

چرا به اين خاستگاه مهم عادت روحي توجه نمي کنيم؟ اين تصور درستي نيست که زيربناي هر رفتاري را صرفا شناخت، آگاهي ، استدلال و برهان بدانيم وبس.

بسياري از ويژگي ها و صفات از قبيل صداقت، تلاش و سختکوشي، تعهد، وجدان کاري، احترام به حقوق ديگران ، عفاف ، حيا ،و... از دوران کودکي وقبل از مدرسه با مشاهده رفتار والدين وتمرين گرفتن و استمرار در آنها به صورت عادات پسنديده در وجود کودک مي نشيند و بعدا با آگاهي ملکه ذهن او شده و در جامعه تجلي پيدا مي کند.

۲) شناخت وآگاهي:

عنصر شناخت و آگاهي از خاستگاه هاي ديگر عفاف ، حجاب و حيا است . در تبيين مفهوم تربيت که گفته اند عبارت است از ايجادتغييرات مطلوب درنسل جديد (۵) موضوع

شبه تربيت نيز که سبب ايجاد تغييرات مي شود مطرح شده است که عبارتند از: عادت، تلقين و تحميل .

بنابراين اگر بخواهيم عنصر عادت که درمراحل اول زندگي با تشويق ، فضا سازي مناسب و ... ايجاد شده همچنان پايدارباقي بماند، بايد درتوسعه آگاهي و شناخت نوجوان و جوان کوشش کنيم. اگر اين عامل از فرايند تربيت حذف شود هر نوع عمل و رفتاري که انجام شود اعم ازمطلوب و يا غيرمطلوب، عملي کورکورانه است و به شدت در معرض دگرگوني . عنصر شناخت اگر با عادت هاي اوليه و ثانوي توام شود ،افرادي با اراده و مستحکم به وجود مي آورد.

۳) بهره گيري از فرهنگ و ادبيات:

ازدوران کودکي فرد بايد با فرهنگ اسلامي و ايراني خود آشنا شود و سبب ماندگاري آن را فرا گيرد . به عنوان مثال چرا قرآن کتاب جاويد است؟ چرا فردوسي ، حافظ ، سعدي، مولوي و... ماندگار شده اند و به نيکي از آنان ياد مي شود؟ متون روايي و ادبي ما پر ازمطالب و مواعظي است که قلب را زنده مي کند؛

به سه چيز باشد زنان را بهي که باشند زيباي تخت مهي

سه ديگر که بالا و رويش بود بپوشيدگي نيز خويش بود

زپرده برون کس نديده مرا نه هرکس آوا شنيده مرا

منيژه منم دخت افراسياب برهنه نديده سرم آفتاب

۴) بهره گيري از الگوها:

در تربيت از منظر اسلام تاکيد زيادي بر الگو شده است. خداوند متعال در قرآن کريم از افراد بسياري اززن و مرد و بخصوص پيامبران

عظيم الشان بويژه پيامبر بزرگواراسلام(ص) به عنوان اسوه حسنه نام مي برد. بنابراين درخانواده ، وسايل ارتباط جمعي

( صدا وسيما ، کتب ،نشريات و...) ،مدارس مي تواند به زيبايي الگو را معرفي کنند تا کودکان ، نوجوانان و جوانان به لحاظ ويژگي هاي فطري کمال و زيبايي گرايي، مصاديق درستي را الگوي خود قرار دهند و از الگوهاي دروغين پرهيز کنند.

۵) مسامحه و فراموشي:

عنصر ديگري که بايد هميشه مورد توجه مسئولين تربيت ، اعم از خانواده و نهادهاي رسمي وغير رسمي که به صورت مستقيم وغير مستقيم در اين عرصه مسئوليت دارند ، قرار گيرد اين است که براي دروني کردن هر نگرش، بينش و رفتار نبايد از آن غفلت کرد به عنوان مثال با سرد شدن هوا وافزايش پوشش نبايد وضعيت پوشش در تابستان فراموش شود ويا ساير موارد از اين نوع. بنابراين يک اصل در کار فرهنگي استمرار آن است تا به خوبي جايگزين و سپس پيوسته تقويت شود.

پي نوشتها:
۱ محمدي آشتياني، علي، حجاب در اديان الهي، انتشارات اشراق، ۱۳۷۳
۲ صبور اردوبادي ، احمد، نقش تربيتي عادت ، انتشارات هدي، ۱۳۶۰
۳ سيف، علي اکبر، روانشناسي پرورشي، انتشارات آگاه ، ۱۳۷۹
۴ فروغي ،محمد علي ، گلستان سعدي
۵ باقري ، خسرو،تربيت اسلامي، مرکز مطالعات تربيت اسلامي، ۱۳۷۹
 


 

منابع :
----------------------
ابو القاسم جامه بزرگ
کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی
روزنامه رسالت ( www.resalat news.com )
----------------------



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: برچسب‌ها: حجاب و حیا - حیا از امور فطری انسان - فواید حجاب - عنصر شناخت و آگاهی حجاب - خاستگاه های عفاف و حجاب و حیا ,
:: بازدید از این مطلب : 360
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : شنبه 9 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

     
 
  حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.  
 
     
 
 
          ۲   ۱        
 
   
 
 
 نقش حجاب و عفاف در عظمت زن  
 
 
 
 
     
 
   
 

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می شوند و در نگاه اول به نظر می آید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامه ها به نکته قابل توجهی می رسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را این گونه تعریف کرده اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن می شود.(۱)

برخی گفته اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب» (فصلت، آیه ۵) را ذکر کرده اند. در دیگر کتاب های لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشته اند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.(۲)

با توجه به معانی ذکر شده در می یابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب می گویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان می شود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران می نویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می شود.(۳)

البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است.(۴) آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه می توان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمی خورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف می توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می دارد.

حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوسته ای و ظاهری بی معنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه» (بلکه انسان می خواهد آزاد باشد و گناه کند قیامت آیه ۵) می شوند.

انسان هایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بی حجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیام آور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف می فرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است چه برای مرد و چه برای زن برای این است که آن ارزش های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه های شیطانی یا دست های فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»(۵)

● فلسفه حجاب

یکی از نکات اساسی که زمینه ای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده می شود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل می شود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیده ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است.

در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان می دهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی می کند. برخی از اندیشه گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق الله است و در این باره می گویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می باشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم.

از اینکه قرآن می گوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می شود عصمت زن حق الله است.»(۶) پر واضح است که آدمی نمی تواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها می تواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول (ص) می فرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت های خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(۷) و حضرت علی(ع) می فرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(۸) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب می شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود.

حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و... این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب می توانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت کنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسان های پاک و برجسته می پرورانند، دارای حرمت واحترام ویژه ای می باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند.

مفسران واندیشه گران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می گوید، می فرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر می کند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(۹)

با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه ای صریح می بینیم و می یابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفه های حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئین نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و می فهمد بدحجابی و بی حجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است.

خداوند در آیه ۳۱ سوره نور حکم حجاب را به گونه ای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت های خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر می کند تا نامحرم ها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیبایی های زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه های ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح می شود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند.

این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه ۵۹) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا می شوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده می شود. از ظاهر آیه می توان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.

● آثار اجتماعی حجاب

هر عملی که افراد جامعه انجام می دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می شود و همان گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می پذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت.

اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی های عده ای از زنان بدحجاب و بی حجاب قرار نمی گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره ها و بیمارستان ها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری های اجتماعی به حداقل خواهد رسید.

حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(۱۰) بسیاری از پرونده های ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران می ساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانواده است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده ترین شاهد این مطلب است.

از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادی های تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران کننده ای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بی حجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت می رساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بی حجابی به اینجا ختم نمی شود.

وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه می کنیم و بینش اسلام را مشاهده می نماییم، به روشنی در می یابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاه های اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام می خواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی قید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیت های سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: برچسب‌ها: نقش حجاب و عفاف در عظمت زن ,
:: بازدید از این مطلب : 353
|
امتیاز مطلب : 135
|
تعداد امتیازدهندگان : 45
|
مجموع امتیاز : 45
تاریخ انتشار : جمعه 8 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد
 
 
 
 
 
 
 
                                                  حجاب و عفاف در قرآن کريم
«يا ايها النبي، قل لازواجک و بنائک و نساء المؤمنين يدنين عليهنّّ من جلابيبهنّ ذلک ادني ان يعرفن فلا يؤذين و کان الله غفوراً رحيماً؛ اي پيامبر به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو روسري هاي بلند بر خود بيفکنند، اين عمل مناسب تر است، تا (به عفت و پاکدامني) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند و خداوند آمرزنده ي مهربان است» . (1) (سوره احزاب، آيه ي 59)
در اين نوشته، بر آنيم که آيه ي مورد نظر را مورد بررسي قرار داده و برخي از نکات پيرامون آن را که نتيجه ي مطالعه ي کتب تفسير ي مي باشد، به رشته ي تحرير درآوريم. شايسته ي يادآوري است که اين نوشته، قصد تفسير آيه را ندارد و تنها به بيان نکات اجمالي آن بسنده مي کند، اما پيش از طرح نکات، لازم است مفهوم حجاب بررسي گردد.

مفهوم حجاب
 

حجاب ، در لغت به معناي مانع و پرده و پوشش آمده است. حجاب، به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بعد ايجابي و سلبي است. بعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبي آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است و اين دو بعد بايد در کنار يکديگر باشند؛ تا حجاب اسلامي محقق شود. گاهي، ممکن است يک بعد باشد ولي ديگري نباشد که در اين صورت، نمي توان گفت که حجاب اسلامي محقق شده است.
اگر به معناي عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بناميم، حجاب مي تواند اقسام متفاوتي داشته باشد، از جمله حجاب ذهني، فکري و روحي، علاوه بر اين، در قرآن از انواع ديگر حجاب که در رفتار خارجي انسان تجلي مي کند، نام برده شده است، مثل حجاب و پوشش در نگاه که به مردان و زنان، در مواجهه با نامحرم توصيه شده است.
«جلابيب» جمع جلباب، به معناي مقنعه اي است که سر و گردن را مي پوشاند. (2) و يا پارچه ي بلندي است که تمام بدن و سر و گردن را مي پوشاند. (3) مرحوم امين الاسلام طبرسي، در «مجمع البيان» ، در ذيل آيه مي نويسد، «جلباب» عبارت از روسري بلند است که هنگام خروج از خانه، زنان به وسيله ي آن، سر و صورت خود را مي پوشانند ... مقصود اين است که با روپوشي که زن بر تن مي کند، محل گريبان و گردن را بپوشاند. با توجه به معاني جلباب و از جمله، اين معني که پارچه ي بلندي براي پوشيدن تمام بدن و سر و گردن است، در معناي امروزي، مي توان پوشش «چادر» را با «جلباب» همانند و مشابه در نظر گرفت و از آن جا که در اين آيه، به طور مشخص به استفاده ي زنان و دختران از جلباب اشاره شده است، مي توان نتيجه گرفت که طبق فرموده ي رهبر معظم انقلاب اسلامي، چادر به عنوان يک حجاب برتر مطرح شده است.
پوشش، معرف شخصيت و عفت زن مؤمن است و موجب مي گردد که افراد لاابالي جرأت نکنند به او جسارت کرده و به ديد شهوت و هوسراني به او بنگرند. اين آيه، بيان مي دارد: زنان مؤمن براي اين که مورد آزار افراد هرزه قرار نگيرند، به گونه اي خود را بپوشانند که زمينه اي براي بي حرمتي به آنها فراهم نگردد.
خداوند در اين فرموده اش، ابتدا فلسفه ي حجاب را تبيين مي کند و با تهديد و زور، دستور حجاب را مطرح نمي کند و سپس، به بيان الگوي عملي پوشش، يعني جلباب که پوشش خاص آن زمان بوده است، اشاره مي کند. در اينجا، مي توان نتيجه گرفت که براي ايجاد فرهنگ حجاب و پوشش مناسب در جامعه، بايد ابتدا پايه هاي اعتقادي و بينش افراد را نسبت به اين موضوع، محکم کنيم و اين، يعني نهادينه سازي باورهاي درست و فرهنگ سازي دقيق. بنابراين، تهديد و اجبار، هيچ گاه به عنوان اولين راهکار، اثر بخش نخواهد بود.
اين آيه، به پيامبر فرموده است که ابتدا، به زنان و دختران خود و بعد، به زنان مؤمن بگو که حجاب را رعايت کنند. يعني، در امر به معروف، اول از خودي ها و نزديکان شروع کنيم، سپس به سراغ ديگران برويم. همچنين در احکام الهي ، تفاوتي ميان همسران و دختران پيامبر، با ديگر زنان وجود ندارد . احکام ديني، بايد مورد توجه و استفاده ي همه قرار گيرد. (4)
هر پديده اي، آثار و پيامدهايي را به دنبال خواهد داشت. حجاب نيز، به عنوان يک راهکار عملي، آثار فردي و اجتماعي مختلفي را به دنبال خواهد داشت.

آثار و پيامدهاي رعايت حجاب
 

الف- آثار فردي
در خصوص آثار فردي رعايت حجاب، مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
1. احترام به شخصيت زن، به واسطه ي رعايت حجاب، 2. مصونيت ارتباطات زن با مردان غريبه، 3. حفظ اعتقادات مذهبي براي افراد، 4. حفظ عفت زن و جلوگيري از فساد و ناهنجاري.
ب - آثار اجتماعي
آثار اجتماعي رعايت حجاب فراوانند که برخي از آنها عبارتند از:
1. سلامت نسل جديد جامعه، 2. پيشگيري از فساد اخلاقي، 3. مبارزه با مظاهر بي ديني، 4. حفظ کيان خانواده.
در اين نوشتار، آيه ي 59 سوره ي احزاب و نکات پيرامون آن را بررسي کرديم، اما در مورد انواع حجاب، با مطالعه ي کتب تفسيري و آيات قرآني ديگر، مشخص مي شود که انواع حجاب در قرآن، به سه بخش تقسيم شده است.

انواع حجاب قرآني
 

1. حجاب چشم
«قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم؛ اي رسول، به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند» . (سوره ي نور، آيه ي 30)
«قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ؛ اي رسول، به زنان بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند» . (سوره ي نور، آيه ي 31)
2. حجاب در گفتار
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب گفتاري زنان در مقابل نامحرم است.
«فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض؛ زنها که نازک و نرم با مردان سخن نگوييد، مبادا آن که دلش بيمار (هوا و هوس) است، به طمع افتد» . (سوره ي احزاب، آيه ي 32)
3. حجاب رفتاري
نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب رفتاري زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه اي راه نروند که با نشان دادن زينت هاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند.
«و لا يضربن بارجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ؛ و آن طور پاي به زمين نزنند که خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود» . (5) (سوره ي نور، آيه ي 31)
از مجموع اين مباحث، به روشني استفاده مي شود که مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم، در خلال رفتارهاي مختلف آنها، مثل نحوه ي پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراين، حجاب و پوشش زن، به منزله ي يک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرمي است که قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند.
در انتها، اين نوشتار را با بيان سخناني از استاد شهيد «مرتضي مطهري» که در تبيين فلسفه ي حجاب در اسلام، تلاش علمي فراواني داشت، به پايان مي رسانيم: «عده اي مي گويند: چون حجاب، به معني پرده است، اسلام خواسته است زن باحجاب باشد، يعني همواره پشت پرده بوده و در عزلت و گوشه نشيني باشد، اما بايد بدانيم آنچه درباره ي پوشش زن است کلمه «ستر» به کار مي رود. پوشش زن، در اسلام آن است که در معاشرت با مردان، بدن خود را پوشانده و از جلوه گري، پرهيز کند» . (6)

پي نوشتها:
 

1. تفسير نور، ج 8.
2. مجمع البيان، ذيل آيه.
3. تفسير الميزان.
4. تفسير نور،ج 8.
5. الميزان، 19.
6. شهيد مطهري، مسأله حجاب، انتشارات صدرا.
 

منبع: مجله ي بشارت

 

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید بیداد

  «حجاب و عفاف»در قاموس بشري ، واژه هاي آشنايي هستند که در گذر زمان از سنت به سوي  مدرنيته ، فراز و نشيب هاي زيادي را طي کرده است . در اين ميان مردان و زنان (به خصوص زنان) در مسير تند باد حرکت به سوي مدرنيسم ، در معرض برهنگي

:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 349

|
امتیاز مطلب : 100
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد